0
The current route :
فکش که باز شد دندانها کف دستم ريخت سایر مقالات

فکش که باز شد دندانها کف دستم ريخت

فکش سرانجام باز شد با صدا. دقیق شدم دیدم چندتا از دندان‌هايش افتاد کف دستام. لازم نبود بیشتر فشار بیاوریم. با دستمال لبهایش را خیس کردم.
نقش و جایگاه شهادت در زمینه‌سازی جهانی برای ظهور سایر مقالات

نقش و جایگاه شهادت در زمینه‌سازی جهانی برای ظهور

انقلاب اسلامی و دفاع مقدس این سؤال بزرگ را در مقابل اذهان جهانیان قرار دارد که قدرت، تنها در بمب اتم و سلاح نظامی نیست بلکه ایمان به خدا و غیب و قدرت روحی و فکری و عملکرد ایثارگرانه و شهادت طلبانه می‌تواند...
وصيت نامه شهيد محمود دايه علي وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيت نامه شهيد محمود دايه علي

« و لا تحسبن الدين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون.» گمان مبريد کساني که در راه خدا کشته مي شوند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند. من محمود دايه علي وصيتنامه ي خود را...
وصيتنامه شهيد حميد رشيدي وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيتنامه شهيد حميد رشيدي

اي کساني که ايمان آورده ايد جهت چيست که براي جهاد در راه خدا به خاک زمين دل بسته ايد؟ آيا راضي به زندگي دنيا عوض حيات آخرت شديد؟ متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندک و ناچيز است. پس از عرض سلام برحسب وظيفه...
معراج ادبیات دفاع مقدس

معراج

به هوش باش كه امروز كوفه تهران است و ذوالفقار گرفتار نيزه‌داران است مساحتي است پر از چهره‌هاي رنگ به رنگ كه فتنه پشت نقاب فريب پنهان است براي آنكه عدالت به خون بغلطد باز قلم، زبانة شمشيرهاي برّان...
مرده‌هاي ايران قرباني نيستند؛ شهيدند سایر شهدا

مرده‌هاي ايران قرباني نيستند؛ شهيدند

رزمندگاني كه با سربندهاي قرمز «الله‌اكبر» به‌سوي خط مقدم حركت مي‏كنند، آرزو مي‏كنند هيچ‏گاه زنده برنگردند. در پاييز گذشته كه موج رزمندگان ايراني به سوي جبهه‏هاي جنوب سرازير شدند، گفته مي‏شد كه بيش از نُه...
لباسم را به بهشت بردند سایر شهدا

لباسم را به بهشت بردند

گفتم: چه عرض كنم. باشه. فقط يادت باشه اين رو كردستان داده بودن. نگه داشتم براي سفر بعدي. ديدي كه جنوب هم نبردمش. كلي دلش تنگ جنگه. تنگ جنوبه. دلش پوسيد توي كردستان.» خنديد و ريش‌هاي بور و كوتاهش را پيچوند...
لاين بودن و نبودن سایر شهدا

لاين بودن و نبودن

پايش را گذاشته بود روي مين. طرفش نبود؛ طرف چپش. از طرف راستش عكس انداخته بودند. عكسش روي دكور پذيرايي بود. مي‌گفت قبل رفتنش پنج روز مرخصي گرفته بود. مي‌گفت پنج بار (قبل از رفتن) ازش مي‌خواد سير نگاهش كنه....
شهيد نشديد، لااقل مرد باشيد سایر شهدا

شهيد نشديد، لااقل مرد باشيد

ستاره‌هاي پرفروغ و نوراني محلة مهدي‌آباد ساري، هميشه در آسمان اين شهر درخشيده‌اند. در جست‌وجوي يافتن يكي از اين ستاره‌ها وارد كوچه شهيد معلم كلايي مي‌شوي. نمي‌داني خانه مهدي كجاست. پاهايت بي‌اختيار تو...
به عراقي‌ها گفتم: داوطلب آمدم سایر شهدا

به عراقي‌ها گفتم: داوطلب آمدم

توي گرگ‌وميش هوا ديدم چند نفر طرفم مي‌آيند. داد زدم: «من اينجام. زخمي شدم.» ولي آن‌ها به طرفم تيراندازي كردند. توي دلم گفتم: عجب آدم‌هايي هستند. من مي‌گم تير خوردم، اين‌ها باز تير مي‌زنند. نزديك‌تر كه...