The current route :
سعدی شیرازی
ديدار تو حل مشکلاتست
ديدار تو حل مشکلاتست شاعر : سعدي صبر از تو خلاف ممکناتست ديدار تو حل مشکلاتست عنوان کمال حسن ذاتست ديباچه صورت بديعت گفتي لب چشمه حياتست لبهاي تو خضر اگر بديدي...
سعدی شیرازی
آن ماه دوهفته در نقابست
آن ماه دوهفته در نقابست شاعر : سعدي يا حوري دست در خضابست آن ماه دوهفته در نقابست يا قوس قزح بر آفتابست وان وسمه بر ابروان دلبند ز اندازه به درمبر جفا را سيلاب...
سعدی شیرازی
آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست
آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست شاعر : سعدي وان نه بالاي صنوبر که درخت رطبست آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شبست مگر اندر سخن آيي و بداند که لبست نه دهانيست...
سعدی شیرازی
عشق ورزيدم و عقلم به ملامت برخاست
عشق ورزيدم و عقلم به ملامت برخاست شاعر : سعدي کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست عشق ورزيدم و عقلم به ملامت برخاست نتواند ز سر راه ملامت برخاست هر که با شاهد گلروي...
سعدی شیرازی
خرم آن بقعه که آرامگه يار آن جاست
خرم آن بقعه که آرامگه يار آن جاست شاعر : سعدي راحت جان و شفاي دل بيمار آن جاست خرم آن بقعه که آرامگه يار آن جاست دلم آن جاست که آن دلبر عيار آن جاست من در اين جاي همين...
سعدی شیرازی
صبر کن اي دل که صبر سيرت اهل صفاست
صبر کن اي دل که صبر سيرت اهل صفاست شاعر : سعدي چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست صبر کن اي دل که صبر سيرت اهل صفاست گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست مالک رد و قبول هر چه کند...
سعدی شیرازی
سلسله موي دوست حلقه دام بلاست
سلسله موي دوست حلقه دام بلاست شاعر : سعدي هر که در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست سلسله موي دوست حلقه دام بلاست ديدن او يک نظر صد چو منش خونبهاست گر بزنندم به تيغ...
سعدی شیرازی
ديگر نشنيديم چنين فتنه که برخاست
ديگر نشنيديم چنين فتنه که برخاست شاعر : سعدي از خانه برون آمد و بازار بياراست ديگر نشنيديم چنين فتنه که برخاست در وصف نيايد که چه مطبوع و چه زيباست در وهم نگنجد که چه...
سعدی شیرازی
خوش ميرود اين پسر که برخاست
خوش ميرود اين پسر که برخاست شاعر : سعدي سرويست چنين که ميرود راست خوش ميرود اين پسر که برخاست گيسوش کمند عقل داناست ابروش کمان قتل عاشق گويند که هست زير و بالاست...
سعدی شیرازی
بوي گل و بانگ مرغ برخاست
بوي گل و بانگ مرغ برخاست شاعر : سعدي هنگام نشاط و روز صحراست بوي گل و بانگ مرغ برخاست نقاش صبا چمن بياراست فراش خزان ورق بيفشاند هر جا که تويي تفرج آن جاست ما را...