0
The current route :
مگر نسيم سحر بوي زلف يار منست سعدی شیرازی

مگر نسيم سحر بوي زلف يار منست

مگر نسيم سحر بوي زلف يار منست شاعر : سعدي که راحت دل رنجور بي‌قرار منست مگر نسيم سحر بوي زلف يار منست گرش به خواب ببينم که در کنار منست به خواب درنرود چشم بخت من همه...
هزار سختي اگر بر من آيد آسانست سعدی شیرازی

هزار سختي اگر بر من آيد آسانست

هزار سختي اگر بر من آيد آسانست شاعر : سعدي که دوستي و ارادت هزار چندانست هزار سختي اگر بر من آيد آسانست که خار دشت محبت گلست و ريحانست سفر دراز نباشد به پاي طالب دوست...
چه رويست آن که پيش کاروانست سعدی شیرازی

چه رويست آن که پيش کاروانست

چه رويست آن که پيش کاروانست شاعر : سعدي مگر شمعي به دست ساروانست چه رويست آن که پيش کاروانست که بر باد صبا تختش روانست سليمانست گويي در عماري بدان ماند که ماه آسمانست...
اين خط شريف از آن بنانست سعدی شیرازی

اين خط شريف از آن بنانست

اين خط شريف از آن بنانست شاعر : سعدي وين نقل حديث از آن دهانست اين خط شريف از آن بنانست از ساحت يار مهربانست اين بوي عبير آشنايي گفتي که سر گلابدانست مهر از سر...
اين باد بهار بوستانست سعدی شیرازی

اين باد بهار بوستانست

اين باد بهار بوستانست شاعر : سعدي يا بوي وصال دوستانست اين باد بهار بوستانست گويي خط روي دلستانست دل مي‌برد اين خط نگارين بازآي که وقت آشيانست اي مرغ به دام دل...
امشب به راستي شب ما روز روشنست سعدی شیرازی

امشب به راستي شب ما روز روشنست

امشب به راستي شب ما روز روشنست شاعر : سعدي عيد وصال دوست علي رغم دشمنست امشب به راستي شب ما روز روشنست يا نکهت دهان تو يا بوي لادنست باد بهشت مي‌گذرد يا نسيم صبح چشمم...
بر من که صبوحي زده‌ام خرقه حرامست سعدی شیرازی

بر من که صبوحي زده‌ام خرقه حرامست

بر من که صبوحي زده‌ام خرقه حرامست شاعر : سعدي اي مجلسيان راه خرابات کدامست بر من که صبوحي زده‌ام خرقه حرامست ما را غمت اي ماه پري چهره تمامست هر کس به جهان خرميي پيش...
يارا بهشت صحبت ياران همدمست سعدی شیرازی

يارا بهشت صحبت ياران همدمست

يارا بهشت صحبت ياران همدمست شاعر : سعدي ديدار يار نامتناسب جهنمست يارا بهشت صحبت ياران همدمست درياب کز حيات جهان حاصل آن دمست هر دم که در حضور عزيزي برآوري بس ديو...
کارم چو زلف يار پريشان و درهمست سعدی شیرازی

کارم چو زلف يار پريشان و درهمست

کارم چو زلف يار پريشان و درهمست شاعر : سعدي پشتم به سان ابروي دلدار پرخمست کارم چو زلف يار پريشان و درهمست اين شادي کسي که در اين دور خرمست غم شربتي ز خون دلم نوش کرد...
شراب از دست خوبان سلسبيلست سعدی شیرازی

شراب از دست خوبان سلسبيلست

شراب از دست خوبان سلسبيلست شاعر : سعدي و گر خود خون ميخواران سبيلست شراب از دست خوبان سلسبيلست همي‌بينم که خرما بر نخيلست نمي‌دانم رطب را چاشني چيست نه سرمست آن به...