The current route :
سعدی شیرازی
ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشکلست
ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشکلست شاعر : سعدي هر که ما را اين نصيحت ميکند بيحاصلست ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشکلست بامدادان روي او ديدن صباح مقبلست يار زيبا گر...
سعدی شیرازی
پاي سرو بوستاني در گلست
پاي سرو بوستاني در گلست شاعر : سعدي سرو ما را پاي معني در دلست پاي سرو بوستاني در گلست طالعش ميمون و فالش مقبلست هر که چشمش بر چنان روي اوفتاد خشت بر دريا زدن بيحاصلست...
سعدی شیرازی
دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست
دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست شاعر : سعدي ز عشق تا به صبوري هزار فرسنگست دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست که توبه در ره عشق آبگينه بر سنگست برادران طريقت نصيحتم مکنيد...
سعدی شیرازی
اي که از سرو روان قد تو چالاکترست
اي که از سرو روان قد تو چالاکترست شاعر : سعدي دل به روي تو ز روي تو طربناکترست اي که از سرو روان قد تو چالاکترست که نه از غمزه خون ريز تو ناباکترست دگر از حربه خون خوار...
سعدی شیرازی
عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست
عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست شاعر : سعدي مي بر سماع بلبل خوشگوي خوشترست عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست ني در کنار يار سمن بوي خوشترست عيشست بر کنار سمن زار خواب صبح...
سعدی شیرازی
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست شاعر : سعدي طعم دهانت از شکر ناب خوشترست چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست کز خنده شکوفه سيراب خوشترست زنهار از آن تبسم شيرين که ميکني...
سعدی شیرازی
فرياد من از فراق يارست
فرياد من از فراق يارست شاعر : سعدي و افغان من از غم نگارست فرياد من از فراق يارست رخساره من به خون نگارست بي روي چو ماه آن نگارين از ديده روانه در کنارست خون جگرم...
سعدی شیرازی
هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست
هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست شاعر : سعدي عشقبازي دگر و نفس پرستي دگرست هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست يا سپيدي ز سياهي بشناسد بصرست نه هر آن چشم که بيند سياهست...
سعدی شیرازی
عيب ياران و دوستان هنرست
عيب ياران و دوستان هنرست شاعر : سعدي سخن دشمنان نه معتبرست عيب ياران و دوستان هنرست اي برادر که نقش بر حجرست مهر مهر از درون ما نرود هر چه گويم از آن لطيفترست چه...
سعدی شیرازی
اين بوي روح پرور از آن خوي دلبرست
اين بوي روح پرور از آن خوي دلبرست شاعر : سعدي وين آب زندگاني از آن حوض کوثرست اين بوي روح پرور از آن خوي دلبرست وي مرغ آشنا مگرت نامه در پرست اي باد بوستان مگرت نافه...