نگاهی نو به آزادی اندیشه با قرآن

چگونه قرآن راه رهایی از اسارت فکری را به ما می‌آموزد.
4 Hours And 56 Minutes Ago
Estimated time of study:
author: سید محمد کاظم میرباقری
موارد بیشتر برای شما
نگاهی نو به آزادی اندیشه با قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
سیما بقیة الله الاعظم روحی له الفداء

جان کلام
چه می‌شد اگر به شما می‌گفتند همه آنچه درباره آزادی فکر می‌دانید، اشتباه است؟ قرآن تصویر شگفت‌انگیزی از آزادی اندیشه ارائه می‌دهد که با هر آنچه تاکنون شنیده‌ایم، متفاوت است.
اینجا خبری از رها شدن در سرگردانی فکری نیست، بلکه پای استوار کردن اندیشه بر پایه‌های محکم و غیرقابل نفوذ در میان است. قرآن راهکاری ارائه می‌دهد که هم ما را از سلطه مکاتب فکری دیگران رها می‌کند، هم چهارچوبی استوار برای اندیشیدن در اختیارمان قرار می‌دهد. اما این پایه‌های فکری چیست و چطور می‌تواند دیدگاه ما را برای همیشه دگرگون کند؟ پاسخ این پرسش را در ادامه با هم کشف خواهیم کرد ...
نمای کلی
 
نگاهی نو به آزادی اندیشه با قرآن
 

بی‌تردید قرآن کریم پرچمدار دعوت به آزادی اندیشه است و البته نه ولنگاری فکری. این کتاب آسمانی می‌خواهد انسان در تمامی زوایای زندگی، عرصه‌های فکری، احساسی و عملی، از بند اسارت مستکبران عالم رها باشد؛ کسانی که به ناحق در پی سلطه بر مردمند و برای تحقق این هدف، در صدد تسلط بر مغزها و قلب‌های مردم هستند. آنها برای تسلط بر اندیشه مردم، فلسفه‌ها و مکاتب فکری مختلفی را تولید می‌کنند و سپس از دل این مکاتب، نظامات اداره کردن جامعه و تسلط بر آن را استخراج می‌کنند. از سوی دیگر نه جهان خارج، فضایی رمانتیک و خیال‌انگیز است تا فضاهای خالی برای آزادی و رهایی مطلق وجود داشته باشد و نه طبیعت انسان به صورتی است که بتواند به تنهایی و صرفا متکی بر عقل فردی خود حرکت کند.
 
پس آزادی اندیشه در قرآن، به معنای رها کردن انسان در بی‌پناهی و تنهایی نیست و تفاوتی بنیادین میان «رهایی از قید تفکرات ظلمانی» با «رهایی و بی‌پناهی فکری» وجود دارد. خداوند متعال، تنها پناهگاه راستین موجودات جهان است و هر کس خود را از این مأمن حقیقی جدا سازد، ناخواسته در تاریکی‌های فکری و روحی گرفتار خواهد شد.
 
این مقاله تکلمه‌ای بر بحث «اندیشه‌یابی از قرآن» است که می‌توانید آن را با کلیک در اینجا مطالعه بفرمایید.
 

الف- تفکر موحدانه و مشرکانه

این مفهوم ژرف در قرآن، در چارچوب کلیدی «توحید و شرک» تبیین شده است. در حقیقت، قرآن کتاب توحید است و توحید، سنگ بنای اصلی تمام معارف قرآنی را تشکیل می‌دهد؛ موضوعی که خود، مجال مستقلی برای پژوهش و بررسی می‌طلبد.
 
آزاداندیشی در قرآن نیز در ذیل همین مفهوم کلیدی قابل درک است: هرگاه انسان در عرصه اندیشه و تفکر، پیوند خود را با خدا بگسلد، بی‌چون و چرا در دام شرک گرفتار می‌آید و پناهگاه امنی برای خود نخواهد یافت. به عبارت دیگر، این تصور که می‌توان عقل را از خدای متعال جدا کرد و به طور مستقل به تعقل پرداخت و راه حق را یافت، پنداری باطل است. درست در همان لحظه‌ای که خود را از خدا جدا می‌کنیم، مکاتب فکری دیگر به سراغمان می‌آیند و تلاش می‌کنند تا بر افکار ما تسلط پیدا کنند. از همین رو خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید:
«حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیرَ مُشرِکینَ بِهِ وَمَن یُشرِک بِاللَّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخطَفُهُ الطَّیرُ أَو تَهوی بِهِ الرّیحُ فی مَکانٍ سَحیقٍ»  (سوره حج ، آیه ۳۱)
همگی برای خدا خالص باشید و به خداوند هیچ‌گونه شرکی نورزید. و هر کس به خدا شرک ورزد، گویی از اوج آسمان سقوط کرده و پرنده‌ای شکاری او را در میان آسمان و زمین طعمه خود می‌سازد، یا تند باد او را به مکانی دور دست پرتاب می‌کند.
 
قرآن کریم این حقیقت را آشکار می‌سازد که تنها پناه انسان در تمام عرصه‌ها، از جمله در قلمرو اندیشه و خردورزی، خدای متعال است. اگر انسان خود را در عرصه تفکر، از خدا جدا کند، ناگزیر گرفتار مکاتب فکری دیگری خواهد شد.
 

۱- بررسی امکان آزادی مطلق در اندیشه

متأسفانه در روزگار ما، معنای درست «آزادی» تحریف شده و آن را به معنای «آزادی مطلق» به کار می‌برند تا مخاطب را به دام اندازند و وجود او را تسخیر کنند. شاید در این لحظه این پرسش به ذهن برسد: آیا اندیشه انسان وابسته است؟! مگر انسان نمی‌تواند تفکری مستقل و خودبنیاد داشته باشد؟!
 
برای روشن‌شدن این نکته اساسی، باید به نیازمندیِ ذاتی انسان توجه کرد. انسان، موجودی نیازمند آفریده شده و این نیازمندی در سرشت او نهاده شده است؛ همان‌گونه که خدای متعال فرموده است:
«یا أَیُّهَا النّاسُ أَنتُمُ الفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمیدُ» (سوره فاطر ، آیه ۱۵)
ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خدا است که بی‌نیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است.

این سرشت نیازمند، انسان را برای زندگی و رشد، محتاج دیگران می‌سازد و چه‌بسا همین نیاز، سرآغاز پیدایش روابط اجتماعی و شکل‌گیری جوامع گوناگون بوده است. انسان در تمامی لایه‌های وجودش، از جمله در قلمرو اندیشه و خردورزی، موجودی است وابسته و محتاج.
 
از سوی دیگر اندیشه هر فرد، بر پایه‌ای از مبانی و پیش‌فرض‌هایی استوار است که فرآیند تفکر با تکیه بر آنها شکل می‌گیرد که این پیش‌فرض‌ها به طور اتفاقی برای انسان و جوامع انسانی پیش نیامده است ، بلکه دستگاه‌های فکری و فلسفی مختلف این پیش‌فرض‌ها را ایجاد کرده و ترویج می‌کنند. حتی کسی که ما را فرامی‌خواند که «بیا و از این پس، تنها بر اساس عقل خودت بیندیش!»، خود، در حال ارائه یک مبنای فکری جدید است. بنابراین، آزادی اندیشه به معنای مطلق آن، نه تنها در عالم واقع تحقق‌پذیر نیست، که حتی در قلمرو ذهن قابل تصور نخواهد بود. البته این خود از مباحث مفصل و پر دامنه‌ای است که در این نگارش مجال طرح آن نیست.
 

دام‌های شرک در فکر

کسانی که در ظاهر، بر آزادی مطلق تأکید می‌کنند، در حقیقت و در پسِ این شعار فریبنده، می‌خواهند مردم را به دام اندازند. ما باید هوشمند باشیم و پشت پرده‌ این دعوت ظاهری، صدای درون آنها را بشنویم که می‌گویند: «بیایید و در قید و بند ما باشید؛ آن‌گونه که ما می‌گوییم بیندیشید، احساس کنید و عمل نمایید و به سبکی که ما دوست داریم، زندگی خود را سامان دهید تا ما بتوانیم شما را بنده خود کنیم».
 
پس معنای درست آزادی اندیشه، رهایی از افکار و مبانی فکری نادرست است و اینجا است که جایگاه رفیع آزادی اندیشه در قرآن آشکار می‌شود. زیرا در این جهانِ آکنده از ظلم و تاریکی، تنها وجودی که می‌توان بر آن تکیه کرد، خدای متعال است و او است که مسیر درست اندیشیدن را از طریق پیامبرش و قرآن با مردم در میان گذاشته است.
 
بررسی یک نمونه فکری
بیاید یک نمونه از مدل‌های فکر توحیدی و اثر آن را در زندگی به صورت گذرا بررسی کنیم. خدای متعال به وسیله قرآن و اهل بیت(ع) این بینش عمیق را به ما می‌دهد که تمام امکاناتی که در اختیار ما انسان‌ها قرار دارد، تنها اسباب و ابزارهای الهی هستند که خدای متعال در اختیار ما قرار داده و یا به وسیله آنها به ما لطف و عنایت می‌کند، آنها چیزی از خود ندارند. به بیانی دیگر، تنها خدای متعال است که می‌تواند به معنای حقیقی کلمه، نیازهای انسان را برآورده سازد. حتی محبت مادرانه که از لطیف‌ترین احساسات پاک و زیبا در این هستی است ، شمه‌ای از رحمت الهی به نوزاد است.
 
در حقیقت، نوزاد به عشق و محبت الهی نیاز دارد تا رشد کند و به کمال برسد، و تنها وجودی که می‌تواند به معنای واقعی کلمه، محبتی کاملاً خالص و بی‌شائبه به او ارزانی دارد، ذات بی‌نیاز مطلق، یعنی خدای متعال است. چرا که هرکس جز او، خود موجودی نیازمند و ناقص است و در اعماق کردار هر موجود نیازمندی، توجه به فقر و کمبود خود نهفته است؛ حتی فداکارانه‌ترین کارهای موجود نیازمند، در نهایت برای خودش است.
 
پس انسانی که توحیدی می‌اندیشد، پشت مهر و محبت مادرانه، مهربانی و الطاف بی‌کران خدای متعال را می‌بیند؛ این خدای رحمان است که به نوزاد محبت می‌کند و عشق می‌ورزد.
 
بی‌گمان، این نگاه به معنای نادیده گرفتن ارزش مادر نیست، بلکه برعکس، اگر خداوند برای مادر، چنین ظرفیت عظیمی قرار داده که مجرای مهر و محبت الهی باشد، خود گواهی است بر شرافت و عظمت بی‌همتای مقام مادر بودن در پیشگاه الهی. در حقیقت، همین نقش واسطه‌گری در انتقال مهر الهی است که به مادر بودن و مادر شدن چنین ارزش بی‌همتایی می‌بخشد.
 
در روایات نیز بر این معنا بسیار تأکید شده و برای مثال در روایتی از امام صادق (ع) آمده است:
«أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب‏» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏ ۱ ، ص ۱۸۳)
خداوند نخواسته است که امور را جز از طریق علل و اسباب آنها به جریان اندازد.

اگر ما این اندیشه را از قرآن بگیریم و به اسباب و علل، نگاه استقلالی نداشته باشیم، دیگر به آنها تکیه نخواهیم کرد و با از دست دادن آنها مضطرب نخواهیم شد و خواهیم دانست پشت هر یک از امکانات، دست خدای متعال قرار دارد و در واقع او است که دارد به ما لطف می‌کند؛ اما هر گاه به غیر او تکیه کنیم، در دام شرک گرفتار آمده‌ایم و چون طعمه‌ای بی‌پناه، خوراک پرندگان شکاری خواهیم شد و به خاطر ضعف این اسباب و علل همواره گرفتار اضطراب و ناخوش احوالی خواهیم بود.
 

۲- نقش ایمان در اندیشه

از جمله نکاتی که باید در آزاد اندیشی به آن توجه کرد ، این است که فکر انسان بسته به ایمان درونی او شکل می‌گیرد و اراده انسان در نوع فکر کردن او حضور دارد؛ برای مثال جوان مؤمن، جوانی را موهبتی الهی می‌بیند و با شکرگزاری از آن بهره می‌گیرد. هنگامی که به آینده و روزهای پیری می‌اندیشد، دچار اضطراب نمی‌شود؛ چرا که پیری را نیز بخشی از نقشه حکیمانه خدا و فصل دیگری از نعمت‌های او می‌داند. از این رو، آرامش عمیقی بر وجودش سایه می‌گسترد، زیرا خود را در تمام مراحل زندگی، تحت حمایت و عنایت پروردگار مهربان می‌بیند.
 
در مقابل، جوان غیرمؤمن، حتی در اوج توانایی و طراوت جوانی، در ژرفای وجود خود با اضطرابی پنهان دست‌به‌گریبان است. ترس از فرسودگی و از دست دادن شور جوانی، آرامش را از او می‌رباید. برای گریز از این هراس، اغلب سعی می‌کند به آینده نیندیشد و تنها در «لحظه» زندگی کند، سخنی که بسیار می‌شنویم. این نگاه، اگرچه شاید موقتاً او را از فکر کردن رها کند، اما هرگز آرامش پایدار و معناداری برایش به ارمغان نمی‌آورد. روشن است این دو نوع تفکر به سبب دو نوع ایمان است که یکی به خدای متعال و حکیمانه بودن آفرینش ایمان دارد و دیگری به جز به وجود عالم ماده ایمان ندارد.
 

ب- امتداد اندیشه تا عمل (فردی)

بی‌شک اندیشه انسان، سرچشمه رفتار او است و اینجا است که زندگی انسانی با بینش مؤمنانه، به کلی از زندگی با نگرشی مشرکانه متمایز می‌شود. به این نمونه از زندگی روزمره توجه کنید:
 
بارها پیش آمده که گمان برده‌ایم فردی نزدیک -دوست، فامیل یا آشنایی- می‌تواند گره از مشکل ما بگشاید و در دلمان بر او تکیه کردیم. اما وقتی به او روی می‌آوریم، با پاسخ منفی یا سردی روبرو می‌شویم.
 
انسانی که بر پایه‌های ایمان می‌اندیشد، این رخداد را از دریچه حکمت الهی می‌نگرد. با خود می‌گوید: «شاید خداوند این را خواست تا به من بیاموزد که تنها تکیه‌گاه واقعی او است، و نباید دل به مخلوق ببندم.» در نتیجه، نه تنها کینه‌ای به دل نمی‌گیرد، بلکه به سوی استغفار و ذکر خدا بازمی‌گردد و این اتفاق را هشداری برای بازگشت به سوی او می‌داند.
 
اما کسی که با نگاهی مشرکانه می‌اندیشد، همین اتفاق را بهانه‌ای برای کدورت و حتی قطع رابطه می‌سازد و در دفتر خاطرش، نکته‌ای منفی علیه آن فرد ثبت می‌کند.
 
بی‌گمان، هر یک از ما مصادیق زنده این دو رفتار را دیده‌ایم: رفتار نخست را در وجود انسان‌های متقی و پارسا، و رفتار دوم را در کردار کسانی که از تقوا دورند. این مقایسه، به روشنی نشان می‌دهد که نوع تفکر انسان چگونه در عملکرد آن ظاهر می‌شود.
بنابراین انسانی که مؤمنانه می‌اندیشد، به آسانی می‌تواند از حرام الهی دل بکند، بی‌آنکه دچار اضطراب شود؛ چرا که مطمئن است خدای متعال از راهی حلال، حاجت او را برآورده خواهد کرد. چنین انسانی در سخت‌ترین شرایط مالی، به ربا تن نمی‌دهد؛ در اوج خشم، دست به ستم نمی‌زند؛ در بحرانی‌ترین موقعیت‌هایی که آبرویش در خطر است، برای حفظ آن، دست به کار ناشایست نمی‌زند. چرا؟ زیرا او همه چیز را در یدِ قدرت الهی می‌بیند و برای اسباب و علل، هیچ استقلالی قائل نیست.
 
اگر ما همواره در «خدایی اندیشیدن» تمرین کنیم، به تدریج شاهد رشد و تعالی روزافزون خود خواهیم بود و پیشامدهای گوناگون زندگی -که پیش از این به راحتی آرامش ما را برهم می‌زد- دیگر نمی‌تواند به راحتی ما را برهم بریزد.
 
این حالت، نه به معنای بی‌تفاوتی، بلکه به معنای کسب «ثبات فکری و قلبی» است؛ آرامشی عمیق که از باور به حکمت خداوند و قرار دادن او در کانون اندیشه سرچشمه می‌گیرد. انسانی که در این مسیر گام می‌نهد و سیر می‌کند، در سخت‌ترین شرایط نیز حاضر نخواهد شد کرامت انسانی خود را با تن دادن به گناه یا رفتاری ناشایست از کف بدهد.
 

ج- امتداد اندیشه تا عمل (اجتماعی)

تا این قسمت نکاتی کوتاه درباره آزاد اندیشی و نسبت آن با تفکر موحدانه یا مشرکانه مطرح شد و همچنین توضیحی کوتاه در این باره که نوع تفکر انسان ، نوع رفتار فردی او را مشخص می‌کند؛ اما نکتۀ ژرف‌تری که در اینجا باید بدان پرداخت، مفهومی قرآنی با کلیدواژهٔ «اُمَّت» است. این مفهوم، از مبانی اساسی در منظومه معارفی قرآن به شمار می‌آید. در این نگاه، امّت‌های مختلفی وجود دارند که هر یک هدفی را پی می‌گیرند و سرآمدی دارند (سوره اعراف ، آیه ۳۴) ، برای هر یک در نزد خداوند دفتر اعمالی گشوده می‌شود ، دارای اراده‌ای جمعی هستند، عملی اصلی و اعمالی فرعی دارند (سوره انعام ، آیه ۱۰۸)، و هر امتی، رسول، امام و پیشوایی دارد (سوره قصص ، آیه ۴۱). اینها تنها بخشی از زوایای این بحث گسترده است.
 
آنچه در اینجا قابل تأمل است، این حقیقت بنیادین است که هر امت و جامعه‌ای، دارای یک «نظام فکری» است که خاستگاه تمامی رفتارها، ساختارها و نهادهای جمعی آن است. در واقع، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و سایر شئون زندگی اجتماعی، همگی برآمده از همان هسته مرکزی اندیشه جمعی هستند. این پیوند ناگسستنی بین اندیشه و عمل در سطح کلان جامعه، از نکات دقیقی است که قرآن کریم به آن پرداخته و در آیات متعددی می‌توان نشانه‌های آن را جست‌وجو کرد.
 
قرآن کریم از رهبران جوامعی که در برابر پیامبران صف‌آرایی می‌کردند، با عنوان «أئِمَّةَ الْکُفْر: رهبران کفر» یاد می‌کند (سوره توبه ، آیه ۱۲) و در مواضع مختلف، مؤمنان را از شیوه‌ها و توطئه‌های آنان آگاه می‌سازد. در مقابل، از پیامبران و اولیای الهی نیز به عنوان «أئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا: پیشوایانی که به فرمان ما هدایت می‌کنند» (سوره انبیاء ، آیه ۷۳) یاد می‌نماید. این تقابل، جایگاه محوری «امامت» را به عنوان یکی از ارکان اساسی شکل‌دهنده یک امت، به خوبی نشان می‌دهد.
 
پیشوایان کفر در طول تاریخ، همواره کوشیده‌اند این باور شرک‌آلود را در اذهان مردم القا کنند که «ما گردانندگان اصلی این جهان هستیم؛ ما طراحان نظام اقتصادی جهانی‌ایم و ما هستیم که به شما روزی می‌بخشیم. بنابراین، اگر طالب زندگی بهترید، باید مطیع بی‌قید و شرط ما باشید». امروزه نیز عیناً همین گفتمان را از مستکبران و زورگویان زمانه مانند آمریکا می‌شنویم که نمونه‌ای عینی و ملموس از یک «دعوت مشرکانه» است؛ دعوتی که شرک در آن، نه صرفاً یک مفهوم ذهنی، بلکه در قالب یک نظام سلطه جهانی گسترش یافته است.
 

۱- نمونه اول: فرعون و القا فکر به مردم

برای مثال یکی از بارزترین قدرت‌های دعوت‌کننده به تفکر مشرکانه، فرعون بود که خود را تا مرتبه خدایی بالا برده بود و از طریق رسانه‌هایی که در اختیار داشت ، این فکر را به امت خود القا می‌کرد:
«وَنادىٰ فِرعَونُ فی قَومِهِ قالَ یا قَومِ أَلَیسَ لی مُلکُ مِصرَ وَهٰذِهِ الأَنهارُ تَجری مِن تَحتی أَفَلا تُبصِرونَ *‏ أَم أَنا خَیرٌ مِن هٰذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَلا یَکادُ یُبینُ *‏ فَلَولا أُلقِیَ عَلَیهِ أَسوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ أَو جاءَ مَعَهُ المَلائِکَةُ مُقتَرِنینَ». (سوره زخرف ، آیات ۵۱ تا ۵۳)
فرعون به قوم خود پیام می‌داد: مردم! مگر حکومت مصر مال من نیست‌؟ مگر این نهرهاى جداشده از رود نیل که از جلوى کاخ‌هایم روان است، مال من نیست‌؟ آیا واقعاً نمى‌بینید؟! آیا من از این شخص حقیر بهتر نیستم که لکنت زبان هم دارد؟! چرا دستبندهاى طلا به دستش آویزان نکرده‌اند؟! چرا فرشتگان، همراهش نیامده‌اند؟!
 
از قرآن کریم و روایات برداشت می‌شود که این جنگ فکری و عملی، چهل سال به درازا انجامید. حضرت موسی(ع) پس از اعلام رسالت و پیروزی بر ساحران و اثبات حقانیت خود، چهل سال در میان مصریان زیست و مردم را به توحید در پرستش دعوت کرد. در این مدت، خداوند نیز با معجزات آسمانی و نزول بلاهای پنج‌گانه -که در قرآن آمده- بر حقانیت او مهر تأیید می‌نهاد. هرگاه بلایی بر مصر نازل می‌شد، فرعونیان نزد موسی(ع) آمده، از او می‌خواستند به درگاه خداوند دعا کند، و او نیز چنین می‌کرد و به اذن پروردگار، بلا رفع می‌شد. بدیهی است که موسی(ع) بعد از نشان دادن هر یک از این آیات الهی، فرصت را غنیمت شمرده و مردم را به توحید در پرستش دعوت می‌کرد.
 
با این همه، هیچ یک از این مجاهدت‌های چهل‌ساله و نشانه‌های آشکار، کارگر نیفتاد و فرعون توانست بر فکر و قلب مردم خود مسلط شود و آنها را به تعبیت خود وادارد، همچنان که خداوند در ادامه آیات بیان کرده است:
«فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَأَطاعوهُ إِنَّهُم کانوا قَومًا فاسِقینَ». (سوره زخرف ، آیه ۵۴)
فرعون قومش را شست‌وشوى مغزى داد و به امور پست پای‌بندشان کرد، آنها نیز به او دل دادند و مطیع بى‌چون‌وچراى او شدند.آن‌ها جماعتِ فاسدی بودند.
 
در نهایت، این ماجرا با غرق شدن فرعون و لشکریانش خاتمه یافت.
بی‌گمان، این پرسش، بنیادی‌ترین پرسش هر انسان آگاهی است: از منظر فکر و اندیشه، و از نظر علقه‌های قلبی، با کدام امت پیوند خورده‌ام؟ آیا با آن امتی هم‌نوا شده‌ام که پیامبران برای بنیان‌گذاری آن مأموریت یافته‌اند؟ امتی که آرمانش بندگی خداوند یگانه، کرامت انسانی و عدالت است، و امامانش اولیای الهی هستند که به «امر الهی» هدایت می‌کنند؟
 
یا ناخواسته و از سر غفلت، جذب امت‌های مادی‌گرا شده‌ام؟ امت‌هایی که امامانشان «ائمة الکفر» هستند، آرمانشان دنیاداری و سلطه است، و در نهایت، انسان را به بندگی مخلوق می‌کشانند؟
 
این خودآگاهی، نخستین گام در بازسازی هویت فردی و اجتماعی بر اساس معیارهای قرآنی است.
اگر انسان دل به خدا بسپارد و روش اندیشیدن را از او بگیرد، رستگار خواهد شد؛ و اگر به سر و صدا و هیاهویی که مستکبران عالم برپا کرده‌اند دل دهد و عقل خود را تسلیم آنها کند، خود را پای‌بند امور پست و ناچیز خواهد کرد، تا آنجا که تنها به خواب و خور بیندیشد و بلندای اندیشه‌اش فراتر از آن نرود.
 
بر همین اساس است که در آغاز این متن گفته شد «تنها دعوت‌کننده راستین به آزادی اندیشه، قرآن کریم است»؛ چرا که هر که به آزادی در اندیشه دعوت می‌کند، باید در همان دعوت، پناهگاهی امن و مطمئن نیز معرفی کند.
 

۲- نمونه دوم: رویارویی حضرت ابراهیم (ع) با تفکر مشرکانه

تا این بخش روشن شد که توحید و شرک پدیده‌ای نیست که صرفاً در عالم فکر و اندیشه باقی بماند و تا حوزه عمل فردی و اجتماعی امتداد پیدا می‌کنند. در نمونه‌ای دیگر، حضرت ابراهیم(ع) در رویارویی با ائمه کفر خطاب به مردم می‌فرماید:
«وَإِبراهیمَ إِذ قالَ لِقَومِهِ اعبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقوهُ ذٰلِکُم خَیرٌ لَکُم إِن کُنتُم تَعلَمونَ *‏ إِنَّما تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ أَوثانًا وَتَخلُقونَ إِفکًا إِنَّ الَّذینَ تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ لا یَملِکونَ لَکُم رِزقًا فَابتَغوا عِندَ اللَّهِ الرِّزقَ وَاعبُدوهُ وَاشکُروا لَهُ إِلَیهِ تُرجَعونَ». (سوره عنکبوت ، آیه ۱۶ و ۱۷)
و [یاد کن] ابراهیم را. آن‌گاه که به قومش گفت: «خداپرست و خدامدار باشید. این برای شما بهتر است، اگر بدانید. * شما به جای خدا بت‌هایی را می‌پرستید و دروغی را خلق می‌کنید. کسانی که به جای خدا می‌پرستید، مالک رزق و روزی شما نیستند، پس روزی را نزد خدا بجویید و او را بپرستید و برای او شکرگزاری کنید که به سوی او بازمی‌گردید.
 
از این آیه به روشنی درمی‌یابیم که نمرود و نهادهای تحت فرمانش، با به کارگیری شیوه‌های گوناگون، اندیشه بت‌پرستی را در جامعه رواج داده بودند. آنان این باور را در اذهان مردم جا می‌انداختند که «حکومت نمرود –که نظام بت‌پرستی یکی از ارکان اصلی آن به شمار می‌رفت– عامل اصلی رونق اقتصادی و آبادانی شهرها است.
مردم آن روزگار سخت باور کرده بودند که این تمدن پیشرفته و مکانیزم‌های اقتصادی طراحی‌شده توسط نمرود، سبب رفاه و بهبود زندگانی آنان شده است. این، همان روش همیشگی مستکبران در طول تاریخ است که با به رخ کشیدن عظمت و شکوه تمدنی خود، مردم را دچار احساس حقارت کرده و اندیشه‌های شرک‌آلود را به آنان القا می‌کنند.
 
در واقع، مسأله بت‌پرستی در آن عصر، یک امر ساده و ساده‌لوحانه  -آن‌گونه که امروزه تصور می‌شود- نبوده، بلکه با پشتوانه‌ای از نظام‌های فکری و اجرایی پیچیده با یک عقبه تمدنی محقق می‌شده است. از همین نقطه باید دریافت که بشر امروز نیز، هرچند در قالب‌هایی نوین، گرفتار نظامی بت‌پرستانه و مشرکانه است.
 
حضرت ابراهیم (ع) در این آیه، مردم را فرامی‌خواند تا خود را از سلطه فکری مشرکانه برهانند و مستقیماً بر یکی از کلیدی‌ترین باورهای شرک‌آمیز در حوزه اقتصاد دست می‌گذارند و می‌فرمایند: این نظام به ظاهر توانمند بت‌پرستی، هیچ نقشی در تدبیر و رساندن روزی شما ندارد. ایشان رسماً اعلام می‌کنند که برای دستیابی به نقطهٔ مطلوب در اقتصاد -چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی- راهی جز عمل به دستورات الهی وجود ندارد.
 

تفکر موحدانه راه نجات بشر امروز

بی‌گمان، این دعوت حضرت ابراهیم(ع) امروز نیز همانند گذشته زنده و پابرجاست و هیچ‌گاه تاریخ مصرف آن به پایان نرسیده است. مردم جهان امروز نیز به‌گونه‌ای دیگر در چنبره نظام‌های اقتصادی مشرکانه اسیرند و ریشه فقر، نابرابری و بی‌عدالتی‌هایی که جهان را در بر گرفته، چیزی جز همین نظام‌های مشرکانه نیست.
 
خداوند متعال در قرآن، «عدالت»، «انفاق»، «رعایت حقوق محرومان» و دیگر ارزش‌های متعالی را به عنوان ارکان اساسی چرخه اقتصاد جامعه تعیین کرده است. اینک بر عهده اندیشمندان و کارشناسان متعهد است که این مبانی و فرامین الهی را محور طراحی نظام اقتصادی قرار دهند و الگویی اقتصادی مبتنی بر ارزش‌های الهی و تعالیم انبیا طراحی کنند، و در ادامه، سیاست‌گذاران و مجریان نیز موظفند که با عزمی راسخ، آن را در سطح جامعه اجرا کنند.
 
به درستی می‌توان گفت: اگر جامعه امروز بشری اراده کند که در عرصه اقتصاد، نخست بر پایه معیارهای الهی بیندیشد، سپس بر اساس آن بینش، دانش و علم متناسب را تولید کند –که این خود تبلور عینی اندیشه جمعی است– و سرانجام آن را به مرحله اجرا درآورد، در حقیقت خدا را پرستیده است. این همان عبادتِ همه‌جانبه و عینی در گستره زندگی اجتماعی است.
 
اما اگر بر مبنایی غیرالهی و سکولاری بیندیشد و بر اساس آن، علوم مورد نیاز جامعه را  تولید و اجرا کند، بی شک در دام شرک گرفتار آمده است که بشر امروز تجربه تلخی از این موضوع داشته است که نابرابری اقتصادی و سیاسی، فقر گسترده ، بی‌خانمانی ، گسترش بیماری‌های روحی و روانی نمونه‌هایی از آن است.
 
بی‌گمان، مسئله اقتصادی که در آیات پیشین بدان پرداخته شد، تنها نمونه‌ای عینی از تجلی تفکر توحیدی یا عمایه (کوری) تفکر مشرکانه در گستره زندگی جمعی است. از این منظر، امت‌ها نیز همانند افراد، دارای فکر و اندیشه‌ای هستند که این اندیشه، از مرحله نظریه‌پردازی و تولید علم آغاز می‌شود و تا مرحله عمل ، ساخت نظامات و اداره جامعه پیش می‌رود.
 
قرآن این بینش را به ما می‌دهد که «پرستش» امری کاملاً ملموس و عینی است که در همین ساختارهای اجتماعی –از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و سیاست– بروز و ظهور پیدا می‌کند، و نه صرفاً مفهومی ذهنی که در عالم اندیشه محبوس مانده باشد. یعنی اگر ما یا جامعه ما تفکری موحدانه و خداپرست در تمام امور داشته باشد ، در مرحله عمل نیز رفتاری موحدانه در عرصه فردی و اجتماعی خواهد داشت.
بدیهی است که این مباحث، عمق و گستره‌ای بسیار فراتر از این مجال مختصر دارد و نیازمند گفت‌وگوها و پژوهش‌های مستقل و مفصّل است.
 
آیات مختلفی مؤید این بحث است برای نمونه به این آیه توجه بفرمایید:
«وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ وَلٰکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کانوا یَکسِبونَ». (سوره اعراف ، آیه ۹۶)
اگر مردم شهرها ایمان می‌آوردند و در امور خود خدا را محور قرار می‌دادند، درهاى برکت و نعمت را از آسمان و زمین به رویشان مى‌گشودیم؛ ولى متأسفانه [آیه‌ها و پیامبران ما را] دروغ پنداشتند. ما هم آنها را به سبب دستاوردهایشان گرفتار کردیم.

در آیه شریفه به نکته‌ای طلایی و سرنوشت‌ساز اشاره شده است و از اراده‌ای الهی سخن می‌گوید که بر ظاهر و باطن هستی حکم‌فرما است؛ اگر انسان و جامعه بشری خواهان بهره‌مند شدن از برکات و نعمت‌های بی‌پایان در زندگی دنیوی است، راهی ندارد جز این که به خدا ایمان آورد و در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی –اقتصاد ، سیاست ، فرهنگ و غیره- خدا و فرامین او را معیار قرار دهد.
 
واژه «تقوا» که در آیه مذکور به آن اشاره شده ، از ریشه «وَقَی» به معنای «نگهداری» است و مفهومی گسترده‌تر از پرهیزگاری صرف دارد. تقوا در فرهنگ قرآن به این معنا است که انسان در هر موقعیت و پیشامدی، جانب خدا را نگه دارد و خود را در محضر او ببیند. از این آیه به وضوح برداشت می‌شود که اگر بر اساس معیارها و ضوابطی که خدای متعال تعیین کرده است، عمل کنیم و نظامات فردی و اجتماعی خود را بر آن اساس بنا نهیم، خداوند درهای برکت و رحمت خود را به رویمان خواهد گشود.
 
قسمت بعدی که می‌فرماید «وَلٰکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کانوا یَکسِبونَ» نیز نکته مهمی را گوشزد می‌کند: اگر از راه خدا فاصله بگیریم و خود را اسیر راه و روش فرعون‌های زمان کنیم، خدای متعال نتیجه طبیعی و دستاورد این انتخاب را به ما نشان خواهد داد. یعنی تمام بلاها و گرفتاری‌هایی که امروزه دامان جامعه بشری را گرفته، چیزی جز محصول تفکر و عمل مشرکانه خود او نیست و این، دقیقاً همان معنای «فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ: ما هم آنها را به سبب دستاوردهایشان گرفتار کردیم» است.
 
بنابراین با دقت در آیات فوق نیز این نتیجه به دست می‌آید که آزادی اندیشه در قرآن به معنای رها شدن از افکار شرک‌آمیز و پیوند خوردن با مبانی فکری است که خدای متعال به ما می‌دهد.
 

د- جمع‌بندی

از مجموع مباحثی که مطرح شد چند نکته به دست می‌آید:
  •      * اندیشه انسان نیازمند معیارهایی استوار است.
  •      * اراده انسان در قوه تعقل او حاضر و فعال است و این خود انسان است که تصمیم می‌گیرد چگونه بیندیشد.
  •      * ایمان یکی از پایه‌های تفکر انسان است.
  •      * قرآن انسان و جامعه بشری را دعوت می‌کند تا در تمام زوایای زندگی خود بر اساس معیارهای الهی و توحیدی بیندیشد.
  •      * اندیشه و فکر امری است که هم در حیطه فردی و هم در حیطه امت وجود دارد.
  •      * اندیشه تا عملکرد انسان چه در حیطه فردی و چه عمل اجتماعی امتداد پیدا می‌کند.
  •      * توحید در پرستش مهمترین مبحث قرآنی است که تمام معارف قرآنی حول آن شکل گرفته‌ و مهمترین معیار اندیشه برای انسان است.
 
پس آزاداندیشی حقیقی، یعنی انسان، اندیشه و روش تفکر خود را از قید و بندهایی تفکر مشرکانه که مستکبران مروج آن هستند، رها سازد و به آغوش پروردگار عالم پناه برد.
 
همان‌گونه که آزادی یک دانشمند در آزمایشگاه، در چارچوب اصول علمی و روش‌های تحقیقِ اثبات‌شوده معنا می‌یابد و همان‌طور که آزادی بیان در جامعه، با رعایت اصول اخلاقی و قانونی همچون پرهیز از توهین و نشر اکاذیب تعریف می‌شود، «آزادی اندیشه» نیز تنها در چارچوب حکمت و هدایت الهی است که به شکوفایی و تعالی حقیقی می‌رسد. قرآن کریم با دعوت به توحید، این چهارچوب متعالی را در اختیار بشر قرار می‌دهد؛ چارچوبی که اندیشه را همزمان از دو ورطه نجات می‌بخشد: از یک سو، آن را از اسارتِ «بت‌های ذهنی» مانند تعصبات کورکورانه، ایدئولوژی‌های ویرانگر و هواهای نفسانی رها می‌سازد، و از سوی دیگر، مانع از سرگردانیِ آن در بیابانِ پُرآشوبِ نسبیت‌گرایی مطلق و حقیقت‌ستیزی می‌شود.

یکی از مباحث مرتبط با این موضوع آیه‌ای از قرآن است که بندگان خالص خدا را این گونه توصیف می‌فرماید: «بندگان خدا کسانی هستند که سخن را می‌شنوند و از بهترین آن تبعیت می‌کنند» (سوره زمر، آیه ۱۸). معمولا برداشتی نادرست از این آیه می‌شود به این بیان که انسان باید به هر سخنی گوش دهد و بهترین آن را انتخاب کند. نادرست بودن این برداشت به تفصیل در مقاله «بازنگری در معنای الذین یستمعون القول» شرح داده شده است.
 
این بحث، دریچه‌ای مهم را به روی تأمل و گفت‌وگو می‌گشاید. از همه خوانندگان گرامی دعوت می‌کنیم دیدگاه‌ها و پرسش‌های خود را با ما در میان بگذارند تا این گفت‌وگوی سازنده تداوم یابد.


Send Comment
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.