0
The current route :
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (1) سایر مقالات

پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (1)

امروز كه جمهوري اسلامي ايران به قدرت موشكي اول منطقه تبديل شده است، جزئيات اولين عمليات موشكي ايران در سال هاي دفاع مقدس كه حيرت جهانيان را بر انگيخت از زبان يكي از شاهدان عيني خواندني خواهد بود. اين شاهد...
روز واقعه قبل از پیروزی انقلاب

روز واقعه

حمله مأموران رژيم ستم‌شاهي به مدرسه فيضيه در سالروز شهادت امام صادق(ع) در سال 1342 هر چند تصوير تلخي بر خاطره انقلاب باقي گذاشت،‌اما سرمنشاء بسياري از رخدادهاي سياسي شد. از اين رو در سالگرد اين واقعه به...
اماما ! عملكرد مسئولان موجب تضعيف ما مي شود سایر مقالات

اماما ! عملكرد مسئولان موجب تضعيف ما مي شود

با امام شكايت از خويشان و آشنايان داريم! اعمال آنان آنچنان موجب تضعيف سربازان ما در درون سنگرهاي اين مرز و بوم شده كه به خود مي‌گوييم نكند خون شهدايمان پايمال شود و تلاش و جانبازي ما به علت غفلت و اهمال...
جنگ ما تمام شدني نيست سایر مقالات

جنگ ما تمام شدني نيست

مصطفي رداني پور به سال 1337 شمسي در منطقه«پشت مسجد امام» شهر اصفهان متولد شد . او تحصيل در هنرستان را نيمه كاره رها كرد و با مشورت يكي از علما به تحصيل علوم ديني پرداخت .شهيد رداني پور سال اول طلبگي را...
با همين لباس ها دفنم كنيد ادبیات دفاع مقدس

با همين لباس ها دفنم كنيد

چند وقتي بود پسر شانزده ساله‌ام - رضا روزپيكر - جبهه بود. حوالي عيد بود كه آمد. گفت: «مامان به بابا بگوييد امسال چيزي نخرد. خريد امسال را من مي‌خواهم بكنم.» من خوشحال شدم. رضا ديگر براي خودش مردي شده...
عاشقانه‌هاي يك كلمن! ادبیات دفاع مقدس

عاشقانه‌هاي يك كلمن!

جعفريان كه خود جانباز است، اين شعر را به جانبازان تحت درمان در « كلينيك درد » بيمارستان خاتم الانبياء تقديم كرده است. شعر محمدحسين جعفريان كه در قالب نو سروده شده است، « عاشقانه‌هاي يك كلمن! » نام دارد.
شرح داغ آفتابي بي‌ مزار ادبیات دفاع مقدس

شرح داغ آفتابي بي‌ مزار

عاشقان رفتند و چشم اشكباري ماند ومن از غم بي‌حاصلي‌ها ، كوله باري ماند و من واي من ياراي رفتن داشت روزي پاي من كاروان در كاروان رفتند و باري ماند و من بي‌نهايت بالهاي شوق ، بالايي شدند قامتي گمگشته...
شكستن محاصره يك ماهه باشگاه افسران ادبیات دفاع مقدس

شكستن محاصره يك ماهه باشگاه افسران

موتورهاي غول پيكر هواپيماي "سي 130 " هوا را مي‌شكافت و بسرعت به پيش مي‌رفت. بساعات برادر بغل دستي‌ام نگاه كردم، عقربه‌ها ساعت 7 را نشان مي‌داد سپس دوباره از پنجره هواپيما به بيرون خيره شدم. هوا تقريبا...
اعترافات یك دیپلمات آمریكائی (3) قبل از پیروزی انقلاب

اعترافات یك دیپلمات آمریكائی (3)

* كاخ سفيد به من مظنون بود اما در همين جا به تاريخ‌نگاران اطمينان مي‌دهم كه من نبودم . مظنونين ديگر كارمندان دفتر حقوق بشر بودند كه شديداً تمايل داشتند ما سياست‌مان را در قبال ايران عوض كنيم، ولي آنها...
اعترافات یك دیپلمات آمریكائی (2) قبل از پیروزی انقلاب

اعترافات یك دیپلمات آمریكائی (2)

* دقيقاً همينطور است. زماني همه به حرف‌هاي مسئول امور يك كشور گوش مي‌دهند، و سپس او را به حاشيه مي‌رانند. در اواخر ماه اكتبر جشن تولد پسر شاه بود. او 18 ساله مي‌شد. به خواست شاه، او در لاباكِ تگزاس، آموزش...