پروانه
امروز سه شنبه است که اصلاً ربطي به من ندارد، چهارشنبه ها فقط به حساب مي آيد. امروز مي شود تا ظهر بخوابم، بعدش آتش به آتش سه تا سيگار روشن کنم...
Thursday, February 23, 2012
شاعر برقي
ترول تصميمش را گرفته بود، ديگر نمي خواست تجربه ناموفق ساخت روبات محاسبه گر را تکرار کند. يک روبات هشت طبقه که علي رغم زحمات ترول فقط از پس انجام...
Thursday, February 23, 2012
پايان چخوفي
پدرم 86 سالش است. قلبش همين قدر سن دارد و بعضي کار ها ديگر انجام نمي دهد. مغزش را هنوز با برق ذکاوت روشن مي کند اما به پاهايش جان نمي دهد که...
Thursday, February 23, 2012
طلبگي در سنه 1250
در سال اول طلبگي بسيار به من و رفيق که در خورد و خوراک يکي بوديم سخت و تلخ گذشت، به حدي که پوست خربزه هايي را که بيرون انداخته بودند، صبح ساعت...
Thursday, February 23, 2012
يك ستون خالي!
ماجرا از يك مدرسه راهنمايي آغاز مي‌شود. آقاي صبوري، مربي امور پرورشي از دانش‌آموزان خواسته تا در يك مسابقه روزنامه ديواري شكرت كنند. اين مسابقه...
Sunday, February 19, 2012
كارگرهاي كوچك
همه نوشته بودند. به جز من و خواهرم سارا. وقتي خانم سجادي به كلاس آمد، گفت: دفترهاي انشا، روي ميز. بچه‌ها با سر و صدا دفترهايشان را روي ميز گذاشتند....
Saturday, February 18, 2012
احترام به کارگر
+ آقا لطفاً زود باش. اين چه وضع كاركردنه؟ الان مهمونا از راه مي‌رسن. ـ خانم محترم چشم. من از وقتي اومدم دارم مي‌شورم و مي‌سابم. + اوه، يك كلمه...
Saturday, February 18, 2012
بهترين خانه دنيا
من، مهدي، مامان و بابا، در خانه كوچك و زيبايي زندگي مي‌كنيم. من و مهدي صبح‌هاي زود از خواب بيدار مي‌شويم. بابا به ما نماز خواندن ياد داده. صبح‌ها...
Saturday, February 18, 2012
روز كارگر
از كنار خيابان رد كه مي‌شوم، به مغازه‌هاي طلا و نقره فروشي نگاه مي‌كنم. چه برقي مي‌زند طلاهاي توي ويترين. مثل خورشيد مي‌درخشند. چه نگين‌هاي قشنگي...
Saturday, February 18, 2012
از جنس واژه‌هاي فارسي
مي‌خروشد مثل آفتاب، آن زمان كه خورشيد، قطره‌هاي مذابش را، بوسه مي‌دهد به برگ‌هاي تازه روييده بهار. مي‌خروشد مثل رنگين‌كمان، آن زمان كه پلي مي‌رويد...
Saturday, February 18, 2012
تكرار تاريخ (شكست نظامی امريكا به ايران در طبس)
در جنگ تحميلي و واقعه طبس، امكانات و تجهيزات و نفرات كمي داشتيم، اما چون با خداوند بوديم، خداوند پشتيبان ما بود. در حادثه طبس، امريكا قصد داشت...
Saturday, February 18, 2012
روزي روزگاري، سرزميني بود...
بچه‌ها دلشان مي‌خواست توي روستايشان، دكتر و پرستار داشته باشن. توي روستاهاي كوچك درمانگاهي براي بيمارها نبود. روزي مردم كنار هم جمع شدند و به...
Saturday, February 18, 2012
شبيه قصه ابرهه
هركس كه كلام امام خميني(ره) را شنيده بود، به خيابان مي‌آمد و شعار مي‌داد. دانشجويان دانشگاه تهران، پلي تكنيك، صنعتي شريف و شهيد بهشتي تا سفارت...
Saturday, February 18, 2012
واقعه طبس معجزه الهي
كي 13 آبان رو يه يادش داره؟ يادتونه كه با خانوم يا آقاي مربي به خيابون رفتيم و راه‌پيمايي كرديم، چون مي‌خواستيم بگيم ما بعد از اون همه سال از...
Saturday, February 18, 2012
يك امانت بزرگ
زمين امانت است، امانتي بزرگ در دست من و تو، امانتي كه من و تو در آن به دنيا مي‌آيم و در آن ‌رشد و پرورش مي‌يابيم، امانتي كه خانه‌هاي ما و چيزهايي...
Saturday, February 18, 2012
زمين پاك را آلوده نكنيم
سلام بچه‌هاي عزيزم. خوبيد كوچولوهاي هميشه سبز و پاك و مهربون؟ خُب الهي شكر. مي‌دونم شما سبزي، زيبايي، پاكي و طراوت رو خيلي دوست داريد. مثل همه...
Saturday, February 18, 2012
زمين پاك
الان روي نيمكت پارك نشسته‌ام. پارك‌بان‌ها دارن زباله‌هارو جمع مي‌كنن. يكي داره درخت‌ها رو هرس مي‌نه. يه نفر در حال رنگ كردن نيمكت‌هاست، يه‌ آقاي...
Saturday, February 18, 2012
یک آیه یک داستان
ثوبان در كوچه‌هاي مدينه آهسته قدم مي‌زد و زير لب چيزهايي را زمزمه مي‌كرد. صدايش غم‌انگيز بود و آسمان نگاهش باراني. خورشيد به ميان آسمان رسيده...
Saturday, February 18, 2012
فرشته هايِ كلاسِ گل ها
دختر كوچولوها با ديدن آن همه فرشته كنار پنجره تعجب كردند. همه نگاه شان به سمت پنجره بود. خانم معلم با گچ زد روي تخته سياه: «حواس تان كجاست؟»...
Sunday, February 12, 2012
رنگين كمان
همه ي حيوانات به سرعت از در كشتي بيرون رفتند تا دوباره در زمين پراكنده شوند ، اما حضرت نوح چه مي كرد؟ از اين كه زنده بودند شكر گزار خداوند بود...
Sunday, February 12, 2012