0
The current route :
غريب آشنا داستان

غريب آشنا

همه چيز از جنس سؤال است !. ... ابهام و ايهام. آنهم بدون هيچ گونه پاسخ و شرح وايضاح ! پس پاسخها چه شده اند؟! گفت: «سلام!... عصر بخير» و نشست کنار صندلي من. خوب مگر مجبورم سلامش را جواب دهم؟.... هان!......
ما منتظريم ! داستان

ما منتظريم !

راستي مي دانيد از جمله اموري که به وسيله ي آن، حق صاحب الامر (ع) و ساير امامان معصوم (ع) ادا مي شود، گريستن در مصيبت مولايمان، حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) است ؟ امام صادق (ع) در فضيلت گريستن بر امام حسين...
به کجا چنين شتابان ؟ داستان

به کجا چنين شتابان ؟

کمتر پيش مي آمد در خيابان هاي شهر به جنجال و هياهوي اطرافم توجه کنم، خصوصاً در آن ايام که افکارم را حقيقتي بزرگ، که به آن دست يافته بودم، مشغول کرده بود، اما واقعاً امروزچه خبر است ؟ شايد هم هر روز همين...
او بر آستين پيامبر خدا مي نشيند داستان

او بر آستين پيامبر خدا مي نشيند

حتي اگر بسيار نحيف و ناتواني، باز هم مي تواني درهاي ملکوت را باز کني. حتي اگر بي نهايت کوچک و ناچيزي، باز هم مي تواني به ملکوت آسمان برسي. حتي اگر فقط يک روز فرصت داشته باشي، باز هم مي تواني کاري بزرگ...
جبران داستان

جبران

علامه از حرم بيرون آمد. قطرات اشک بر مژگان مشکي اش مي درخشيد. با سر انگشتان، تري چشمش را گرفت و سخت به آن خيره شد. انگار عيار طلايي را مي سنجد! علامه يک قدم بر مي داشت و آهي مي کشيد. از دور معلوم بود...
سفر عشق داستان

سفر عشق

يک هفته از حرکت کاروان گذشته بود که به «حاجر» رسيدند. حاجر آب فراوان داشت و فرودگاه حاجيان بود. قافله درنگ کرد. خيمه ها افراشته شد. معلوم بود شب را در آن جا خواهد ماند. رنگي از اندوه چهره ي امام را پوشانده...
دانستانهاي كوتاه ورزشي داستان

دانستانهاي كوتاه ورزشي

شب و سياهي، او را در آغوش گرفته بودند. پيراهن آزادي و شادابي را ناخواسته از تن به دركرده بود. احساس خفگي و حسرت، او را درخود غرق مي كرد. از خود مي پرسيد: «چرا من؟ مي خواستم باز هم اولين و برترين باشم!...
مروت و جوانمردي داستان

مروت و جوانمردي

آورده اند كه دركرمان پادشاهي بود كه كرم و مروت بسيار داشت. عادت او آن بود كه هرغريبي به شهر مي آمد سه روز مهمان او بود. وقتي كه عضدالدوله به كرمان حمله آورد، او طاقت مقابله با عضدالدوله را نداشت، در قلعه...
اعتراف به گناه، خصلت جوانمردان داستان

اعتراف به گناه، خصلت جوانمردان

يكي ديگرازاصول اخلاقي جوانمردان اين بو كه چون درخود اراده و قدرت را به حدّ كمال يافته بودند، ناجوانمردي مي دانستند كارخلافي انجام دهند و گناه آن را به گردن ديگري بيندازند. دركتاب هاي اخلاقي ما نمونه هاي...
جوانمردان و حق نان ونمك داستان

جوانمردان و حق نان ونمك

يكي ازاصول جوانمردي، رعايت «حق نان و نمك» است. جوانمردان به اين اصل، بسيار پايبند بوده اند و هرگزحق نان و نمك را زير پا نمي گذاشتند. شگفت آنكه حتي كساني كه با وجود داشتن روحيه و طبع جوانمردي، گاهي به كارهاي...