The current route :
اجاره مدارک هویتی یک عمل پرخطر
چرا ایران توان موشکی را کنار نمی گذارد؟
توصیههای امنیتی و انتظامی در شرایط جنگی
احمد نجفی زنجانی معصومی خوشنویس صاحب نام در انواع خطوط
حسن زرین قلم خوشنویس، تصویرگر و شاعر دوره قاجار
در اولین دیدار چه بگوییم
حسن زرینخط از سرآمدان خوشنویسی معاصر
محمود رفیقی نستعلیقنویس صاحبنام سده نهم هجری در هرات
محمد جلیل رسولی چهره ماندگار خوشنویسی معاصر
رستم علی خراسانی نستعلیق نویس سده دهم هجری
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
معرفی کافور و خواص درمانی آن
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟

سرگلین
در روزگاران پیش دو «بودیساتراس» یعنی نظر كردهی بودا در كوهستانها به تنهایی میزیستند. بودا اندكی از پرتو خدایی خود را به جان این دو فرزانهی پاكنهاد درآمیخته بود.

نیم تاج
«تاهو» امپراتور چین از شه دخت «ماه محزون»، كه سر به زیر افكنده بود و آه میكشید، پرسید: «دختر دل بندم، نور دیدهام، شادی و مایهی زندگیام، چند روز است كه گرفته و اندوهگینی و لب به خنده نمیگشایی. چه اتفاقی...

درخت گیلاس سحرآمیز
بودا در كاخ لاجوردین باشكوه خود بر تخت نشسته بود و دل تنگ بود، چندان كه طنین ناقوسها و منظرهی پیشكشیها و گلهایی كه در پای معبدش نهاده بودند و بوی دلآویز عود و كندر كه در مجمرها میسوخت و حتی زمزمهی...

نگرانیهای یک بچه کبک قرمز
لابد میدانید که کبکها به طور دستهجمعی حرکت میکنند و در شکافها و شیارهای مزارع لانه میسازند و به اندک صدایی، مانند مشتی دانه، که به اطراف بیفشانند، به هر سو پراکنده میشوند. من بچه کبک کوچکی هستم...

آینه
دخترک پانزده سالهای از نژاد نیمه بومی و نیمه فرانسوی، که از لطافت و طراوت به شکوفههای زیبای بهاری میماند، به اروپای شمالی و کرانههای رود «نیهمن» آمده است. این موجود دلربا را، که تا به حال در نواحی...

پاپ مرده است
دوران کودکی من در یکی از شهرستانهای بزرگ سپری گشته است. رودخانهی خروشان و مواجی که از میان شهر ما میگذشت، خیلی زود عشق سفر و دریانوردی را در من پدید آورد. هنوز هم وقتی به آن پل باریک پیادهرو، که به...

دعاهای نیمه شب
«گاریگو» گفتی قارچ در شکم بوقلمونها گذاشتند؟ - بلی جناب کشیش. نمیدانید چه بوقلمونهای چرب و چاق و چلهای بود. خود من برای پر کردن شکمشان به آشپز کمک کردم. آن قدر قارچ در دلشان گذاشتیم که وقت سرخ کردن...

افسانههای عید میلاد مسیح، شب زندهداری
شب عید است. آقای «ماژسته» سازندهی آب سلتز (لیموناد) در ناحیهی «ماره» از یک شبنشینی خودمانی و کوچکی، که منزل یکی از دوستانش تشکیل شده بود، خارج شده است و در حالی که آهنگی را زیر لب زمزمه میکند به خانهی...

خانهی فروشی
بر فراز در چوبی، که درزهایش از هم باز شده بود و قسمت پوسیدهی پایین آن ریگهای باغچه را با خاک نرم جاده به هم مخلوط میکرد، لوحهای با کلمات «خانهی فروشی» از مدتها پیش نصب شده بود. از خاموشی و سکوتی...

آخرین کتاب
مردی که در راه پله به من برخورد خبر مرگ او را به من داد. چند روز بود میدانستم این واقعه شوم دیر یا زود رخ خواهد داد. با این همه مثل این که خبر غیر منتظرهای شنیده باشم از بهت و اندوه بر جای خشک شدم. با...