The current route :
چه کنیم عروس هلندی غذا بخورد؟
چه کار کنیم که طوطی برزیلی گاز نگیرد؟
درآمد تحلیلی بر جریانشناسی تاریخ معاصر ایران (2)
جاسوسی از طریق سایت کاریابی
اجاره مدارک هویتی یک عمل پرخطر
چرا ایران توان موشکی را کنار نمی گذارد؟
زینالعابدین محلاتی خوشنویس نامآور خط نسخ و رقاع
توصیههای امنیتی و انتظامی در شرایط جنگی
احمد نجفی زنجانی معصومی خوشنویس صاحب نام در انواع خطوط
حسن زرین قلم خوشنویس، تصویرگر و شاعر دوره قاجار
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی

چشمهی جوانی
هیزم شکنی بود بسیار پیر و فرسوده. زنش نیز چون او پیر بود. پیرمرد یوشیدا نام داشت و پیرزن فومی.

ابتکار مردی میخواره
پزشک شیگا به همسر تاکاماتسو گفت: «هرگاه شوهر شما از نوشیدن ساکی خودداری نکند، بیگمان عمرش چندان دوامی نخواهد داشت!»

آیینه
کیمیکو یا کیمی کوچک تصویر زنده یا مینیاتور مادرش هیدنو بود. همان رخسار کشیده، پیشانی بلند، پوست شفاف، زلف مشگین، چشمان بادامی، مژگان برگشته و بلند، بینی قلمی و اندکی نوک برگشته، دهان کوچک، لبان

حقشناسی روباه
روباهی بود کیتسون نام، جوان و زیبا، دارای پوزهای کشیده، گوشهایی پهن و نوک تیز؛ دمی دراز و انبوه و پشمی سفید و با شکوه.

ریهی بازرگان یکی از یاران چهل و هفت رونین
ریهی بازرگان آرزو میکرد که کاش سامورایی سرافرازی بود و دو شمشیر به کمر میبست. تأسف بسیار میخورد که وضع و موقعیت خانوادگی او را ناگزیر کرده که در اوزاکا، شهر پر فعالیت بازرگانی، اقامت گزیند و بازرگانی...

رونین هارا و مادرش
سامورایی هارا پس از دو سال غیبت به خانمان خود بازگشت. ورود او جنبوجوشی سرورانگیز در خانهاش به پا کرد.

دختر اسیر
«دو زرد و یک سرخ، دو سبز و سپس دو سرخ! ای رشتههای زوزورو در بافتی بسیار ریز به هم درآمیزند!» میالی بوریایی به رنگهای رخشان میبافت و این شعر را میخواند و همچنان که کارش پیش میرفت

آب مانانگارز
دنگ! دنگ! دو دسته هاون بزرگ به آهنگی موزون یکی پس از دیگری فرود میآمد.
دسته هاونی که رازانی به دست داشت میگفت: «دنگ! ...» و دسته هاونی که رازافی به دست گرفته بود جوابش میداد: «دنگ!...»

دو رفیق
کوتوفتسی و ماهاکا دو راهزن نابکار بودند که شرح نیرنگها و دغلکاریهایشان نقل مجالس مالگاشیان بود. آنان اغلب اوقات در شوخیهای نابکارانه با هم انباز و دمساز بودند لیکن با وجود همکاری و همدستی گاه در فریفتن...

شالیزار
روزی راکوتو و دو برادرش برای شرکت در مراسم فامادیهانا، یعنی جا به جا کردن اجداد در گور خانوادگی روی به، «تناناریف» نهادند. آنان آنگادی، (بیل) خود را که بقچه و دیگی را، که تقریباً همهی دارایی آنان در این...