The current route :
خلیل الله شاه هراتی ملقب به پادشاه قلم نستعلیقنویس اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم هجری
کیخسرو خروش نقاش و خوشنویس صاحب نام معاصر
میرزا عبدالعلی خراسانی خوشنویس صاحبنام در خط نسخ در دوره قاجار
اربعین: قدمهایی به سوی تجدید عهد با امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف
چالش تامین آهن آلات در پروژههای بازسازی خانه های آسیب دیده در جنگ
پرستار سالمند قابل اعتماد را از کجا پیدا کنیم؟
چند نکته تغذیه ای برای حفظ سلامت در شرایط جنگی
عبدالرحیم هروی خوشنویس و نستعلیقنویس صاحبنام ایران و هند در اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم هجری
سیدعلی تبریزی خوشنویس و نستعلیقنویس زبردست قرن یازدهم هجری در ایران و هند
پیادهروی اربعین و رسالت تاریخی مسلمانان در بازتاب درد و مظلومیت مردم غزه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
پیش شماره شهر های استان گیلان
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی

دیو دمدار
زاتوف جوانی دیرپسند بود و در برگزیدن دختری برای همسری خود سختگیری بسیار میکرد. دختران جوان دهکدهاش در نظر او همهی خصال و صفات مورد علاقهی او را نداشتند، از این روی بر آن شد که برای انتخاب همسر

بئاندریاک دریانورد
بئاندریاک از کودکی دریانورد بود. پدرش لاهیندرانو او را با کشتی بادبانی خود به دریا میبرد. او اقیانوس هند را چون ملک خود میپیمود و در آن اقیانوس جزیرهای نبود که نشناسد و کرانهای نبود که در آن لنگر نینداخته...

مارمنارانا
بامدادی، جنگاوری نیزه به دست و تفنگی سنگین بر دوش از میدان دهکده، که در آن روی صندوقی چوبین کلهی گاوی با شاخهای بلند نهاده شده بود، میگذشت.

زنی که شهبانو شد یا منشأ توتون
مرغ باران بر شاخهای از درخت خود نشسته بود و چنین می خواند: «قوقلیقو!... قوقلیقو!... به به، چه هوای خوش و دلکشی! اوه، که چه شاد و خوشحالم! رطوبت هوا بال و پرم را تر کرده و احساسی فرح انگیز و لذتبخش در...

حوادث آغاز پیدایش جهان
در آغاز پیدایش جهان، زمین و آسمان چون خواهر و برادری مهربان با هم یکدل و یکرنگ بودند. ماه نیز دوست و رایزن آنان بود.

«فرهیل» و «دبو انگال» جادوگر
سالها پیش ساحرهای بود كه او را «دبو انگال» مینامیدند. او ده دختر داشت كه همه زیبا بودند و نگاه همهی مردان به دنبالشان بود و گاه و بیگاه جوانان از راههای دور به خانهی آنان كه در بیشهای پنهان بود میآمدند....

دو برادر
روزی دو برادر صبح زود از دهكدهی خود بیرون آمدند و برای شكار به بیشهای رفتند. هریك كمانی و چند تیر به دست گرفته و خورجینی چرمی بر دوش افكنده بود و هر دو امیدوار بودند كه در برگشت خورجین هایشان پر از گوشت...

كدخدامار
روزی روزگاری دو خواهر بودند كه در دهكدهای در كنار رودی زندگی میكردند. چون به سن و سال شوهركردن رسیدند پدرشان در جستجوی خواستگارانی برای آن دو برآمد، ولی افسوس كه از جوانان دهكده كسی به خواستگاری

طبل آوازخوان و كدو تنبل جادو
یك روز صبح زود گروهی از دختربچههای افریقایی برای بازی به كنار دریا رفتند. این دختربچهها معمولاً ناچار میشدند كه كارهای سخت و سنگینی بكنند، رفت و روب، كندن گیاهان هرزه، گردآوری هیزم و آوردن آب به عهدهی...

گوتو سلطان خشكی و دریا
سالها پیش سلطانی بود كه دو زن داشت. یكی از آنها «یاورو» نام داشت و دیگری «دانیاوو». اما افسوس كه او فرزندی نداشت، نه دختر و نه پسر و هرچه سنش بیشتر و توانگرتر میشد غم و نگرانیش بیشتر میشد. با خود