The current route :
جاسوسی از طریق سایت کاریابی
اجاره مدارک هویتی یک عمل پرخطر
چرا ایران توان موشکی را کنار نمی گذارد؟
زینالعابدین محلاتی خوشنویس نامآور خط نسخ و رقاع
توصیههای امنیتی و انتظامی در شرایط جنگی
احمد نجفی زنجانی معصومی خوشنویس صاحب نام در انواع خطوط
حسن زرین قلم خوشنویس، تصویرگر و شاعر دوره قاجار
در اولین دیدار چه بگوییم
حسن زرینخط از سرآمدان خوشنویسی معاصر
محمود رفیقی نستعلیقنویس صاحبنام سده نهم هجری در هرات
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
برای برگشت مال از دست رفته چه دعایی بخوانیم؟

داستان موش و گربه
در زمانهای بسیار قدیم در یکی از جنگلهای بزرگ، موشی (mouse) زندگی میکرد که بسیار دانا و باهوش بود. این موش در مواقع ضروری با آگاهی و دانایی بسیار مشکلاتش را رفع میکرد و اگر دیگران نیز مشکلی داشتند به...

پیدایش جهان
روزی در یکی از ویترین های موزه ی مردم شناسی یکی از آثار دوستم تزونتل را دیدم که توضیحات زیر را بر کتیبه ای نوشته و بر آن آویخته بودند:

ماهی کوچک دریاچه
ماهی کوچکی بود بسیار حیله گر و هوشیار. درباره ی ماهیان کوچک حیله گر و مکار داستان های بسیاری گفته اند. این داستان را دوست من دون سیلوریو حکایت کرده است.

شکارافکن بی باک
دون انریک ، جز ونادو هیچ شکاری را بهتر از مرغابی وحشی دریاچه پاتزکوارو نمی داند و ونادو گوزن کوچکی است که پشمی زرین به رنگ برگ درختان پاییزی دارد.

مرگ زاپاتا
چندی پس از رسیدن به مکزیک برای یک دیدار تشریفاتی به دیدن وزیر فرهنگ رفته بودم. در یکی از سرسراهای طبقه ی دوم وزارت فرهنگ که با نقاشی های دیواری زیبای نقاش نام دار مکزیکی دیگوریورا تزئین شده است، به تماشا...

کوکاراشا
یکی بود، یکی نبود، کوکاراشایی بود که؛... باید درین جا اندکی مکث کنم و بگویم که کوکاراشا چیست. کوکاراشا سوسک مکزیکی است، سوسک بزرگی است به درازی یک انگشت. کوکاراشا اشتهای تمساح، چالاکی مار و دقت هوش یاری...

سلاح سری
- دونا خزوزا حتی یک نقل هم برایم نمانده است. لعنتی ها همه ی آنها را از من گرفتند. - پولش را دادند؟ - البته دوناخزوزا، پولش را دادند، آن هم با دلار نقره؛ مگر می توانستند پولش را ندهند.

گنج اوریزابا
در داستان ها و سرگذشت های وراکروزی همیشه پای بنژول به میان می آید. از قضا در این داستان پای پنج بنژول در میان است زیرا در برابر هر یک از ما بنژولی نهاده شده بود. در گوشه ای از کافه ی آرکوایریس

پیپیلا
- چه شده است که کشیش صبح به این زودی زنگ های کلیسا را به صدا درآورده است؟ - دون فرمن ، نمی دانم؛ هوا تازه روشن می شود.

میگل ابله
مدت ها پیش در دهکده ی کوچک گوئره رو دو برادر زندگی می کردند که ثروتی از پدر و مادر به ارث نبرده بودند. یکی از آنان خوان نام داشت که هر چه هوش و زیبایی و نیرو در خانواده شان بود به ارث به او رسیده بود....