The current route :
انگشتر در آیینه فقه و فرهنگ تشیع: بررسی احکام، تاریخ و نمادها
کودک از چه سنی آمادگی تنها ماندن در خانه را دارد؟
شغل های که با آمدن هوش مصنوعی خلق شده یا خواهند شد
حکومت نامرئی بر ذهن، احساس و اقتصاد انسان
مهارت های ضروری برای والدین کلاس اولی ها
برای راه اندازی مرکز لیزر در تهران چه باید کرد؟
راهکارهای سرمایهگذاری مطمئن و حلال برای آینده خانوادهها
هنر دودآلود؛ آسیبشناسی ترویج سیگار در فیلمها و سریالهای ایرانی
سازگاری در زندگی مشترک: الگوگیری از سیره پیامبر(ص) در مدارای خانوادگی
تهدید خاموش در دل ارتباطات بیمرز
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چهار زن برگزیده عالم
گناهان حضرت یوسف در قرآن
پیش شماره شهر های استان گیلان
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
نحوه خواندن نماز والدین
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
مهاجرت حیوانات

مرثیهای میوزد از آن سوی دشت
باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناور در باد ای خوشا رقص جنون هلهله در آتش و خون پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد

مدد کن
یا ابوالفضل! مدد کن غزلی ساز شود شعر من با نفس گرم تو آغاز شود تاکه دل پنجرهای روبه خدا بگشاید دل در سال جنون، لایق پرواز شود

محراب سبز
گل نیست، لاله نیست، بهار است روی تور میجوشد از زمین و زمان آبروی تو دل با عبور قافلهی زخم و تشنگی نوشیده آفتاب و عطش از سبوی تو

مثل خورشید شعلهور شدهای
داری از خیمه میزنی بیرون، مثل خورشید شعلهور شدهای من تو را درک میکنم بانو! داغدار یکی دگر شدهای بی خودی سیل اشکهایت را میکنی زیر برقعات پنهان

ماه ناگزیر
آغوش میگشاید و لبخند میشود مأمور سرسپاری فرزند میشود میگوید از کسان حرم که کم نیستی میگوید این سپاه توانمند میشود وقتی تو بر برادهی خون تیغ میکشی

ماندهای تا برود عشق به اوج ملکوت
ماندهای تا بکشی بار مصیبتها را تا که آتش زنی از داغ، دل دریا را ماندهای تا برود عشق به اوج ملکوت تا نگیرد نگه آینه را زنگ سکوت

لحظهی باران
دیگر غروب ، قصه به پایان رسیده بود آرامش نخست به طوفان رسیده بود «خون می گذشت از سر ایوان کربلا»

لب تشنگان خیمه خورشید
شوری به اشک میدهد آوای یاحسین(ع) امشب شب دعا، شب پرواز تا حسین(ع) امشب که میهمان گل و نور میکند لب تشنگان خیمه خورشید را حسین(ع)

لای لای مادری در باد
و پیچید و گذشت از آسمانها اختری در باد رها شد هق هق گهواره بی اصغری در باد و در بغض غریب شانههای آسمان میریخت صدای لای لای دلنشین مادری در باد

گنجشکهای هراسان
مردم! دلم را ندیدید دیروز این دور و برها؟گم کردهام قلب خود را انگار ای همسفرها دیروز دیدم که قلبم این دور و بر میخرامید امروز اما ندیدم او را این دور و برها