The current route :
هنر دودآلود؛ آسیبشناسی ترویج سیگار در فیلمها و سریالهای ایرانی
سازگاری در زندگی مشترک: الگوگیری از سیره پیامبر(ص) در مدارای خانوادگی
تهدید خاموش در دل ارتباطات بیمرز
چرا با سردرد از خواب بیدار می شویم؟
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 13 – شفافیت و ارائه اطلاعات به بهرهبرداران
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 12 – نگهداری سوابق
سیاه چاله ها چقدر می توانند بزرگ شوند؟
آنفولانزای 1404؛ از علائم تا درمان
عجیب ترین روستاهای جهان
طرز تهیه گردو کباب همدان + تاریخچه و خواص آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
گناهان حضرت یوسف در قرآن
نحوه خواندن نماز والدین
چهار زن برگزیده عالم
پیش شماره شهر های استان گیلان
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
مهاجرت حیوانات

گلوی معطر در باد
ستاره میشود و میوزد سری در باد چنانکه، پیکر در خون شناوری در باد نوای رودکی و سوز چنگ میآید به مویههای غم انگیز دیگری در باد

گلوگاه
باز در آوار تن نخلها شمر به آغوش گلو رفته بود! کوفه به تنهایی خود میگریست نیزه به خورشید فرورفته بود

گلهای سرخ
کاش میگشتم فدای دست تو تا نمیدیدم عزای دست تو خیمههای ظهر عاشورا ، هنوز تکیه دارد بر عصای دست تو

گلستان پیمبر
میتپد در نبض خورشید اضطراب میخروشد العطش از نای آب باد میتازد خروشان رعدگون میبرد صحرا به صحرا بوی خون

گل خورشید
سبز شد سری بر نی، رو به روی چشمانش جان گرفته شعری تر، در گلوی چشمانش شیههای کشید و تاخت، روی شانههای دشت ذوالجناح خونین از، جستجوی چشمانش

گل خنجر
برپشت من نشسته، طرح سیاه خنجر بی شک تحمل آن، سخت است بی برادر خورشید تاب ماندن، در کربلا ندارد چون کوفیان شکستند، آیینههای باور

گرمای رسیدن
کسی در بالهایت ریخت شوق پر کشیدن را به جان مردهات بخشید آهنگ تپیدن را نگاه تیرهات را برد تا آن سوی آبیها به چشم پر غبارت یاد داد آیینه دیدن را دلت بی شور عشق و بی حضور نور، نارس بود

کوچه باغ تمنا
اگرچه خیمه در این خاک مختصر دارم هنوز از مدد دوست بال و پر دارم به رغم گردش دوران سنگ میبارد هنوز آینهای پاک چون سحر دارم

کنار خسته رود
ققنوسهای شهر من بوی خاکستر را فراموش کردهاند وقتی که دانههای سیب از چشمهای دختر آدم

کلمه
و کلمهها به تماشای آب آمدهاند به شکل آینه و آفتاب آمدهاند به شکل دشت، به رنگ غروب، اهل نسیم چه ملتهب و چه بی التهاب آمدهاند