The current route :
هنر دودآلود؛ آسیبشناسی ترویج سیگار در فیلمها و سریالهای ایرانی
سازگاری در زندگی مشترک: الگوگیری از سیره پیامبر(ص) در مدارای خانوادگی
تهدید خاموش در دل ارتباطات بیمرز
چرا با سردرد از خواب بیدار می شویم؟
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 13 – شفافیت و ارائه اطلاعات به بهرهبرداران
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 12 – نگهداری سوابق
سیاه چاله ها چقدر می توانند بزرگ شوند؟
آنفولانزای 1404؛ از علائم تا درمان
عجیب ترین روستاهای جهان
طرز تهیه گردو کباب همدان + تاریخچه و خواص آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
گناهان حضرت یوسف در قرآن
نحوه خواندن نماز والدین
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
چهار زن برگزیده عالم
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
پیش شماره شهر های استان گیلان

غریبه
چقدر آشنا مینمایی غریبه! بگو از کجا از جایی، غریبه در این شهر و این شب چه بی سرپناهی نداری مگر آشنایی غریبه

غروب
پس از تو آینهها حجمی از غبار شدند چه چشمههای زلالی که بی تو تار شدند پس از غروب تو ای آفتاب تا محشر دل من و غم عشق تو هم جوار شدند

غروبها
از راه میرسند پدرها غروبها دنیای خانه روشن و زیبا غروبها از راه میرسند پدرها و خانهها آغوش میشوند سراپا غروبها

غروب عاشورا
غروب میشود و اشک شعله میگیرد میان ظلمت وحشت ستاره میمیرد غروب میشود ونالهی قناریها طلوع شیون و اندوه، بیقراریها

غروب سرخ کبوتر
شب بود و درد بود و پریشانی، شب بود و اسبهای رها در باد گویی زمین تبلور ماتم بود، گویا زمان گواهی بد میداد محزون و دلشکسته و نا آرام، در لحظههای ناخوش و نافرجام

غروب است...
غروب است، اما دگرگون غروبی هوا خون، زمین خون، زمان خون غروبی غروبی که تصویر اشراق دارد فلق عزم تسخیر آفاق دارد نه خورشید را تاب پا پس کشیدن

غروب است و...
عطش رفت و آتش نمایان تر زبانها همه خشک و چشمان تر است عطش رفت و هر گوشه از این کویر پر از دست و پا و پر از پیکر است غروب است و دلگیرتر از غروب

غربت غمناک
امشب ای عشق دلم بوی محرم دارد بی تو، انگار دلم عالمی از غم دارد دلم امشب به نوا خوانی اشک آمده است باز عباس غمت، از پی مشک آمده است

علقمه
این دشت کربلاست که در امتداد خویش تصویر کرده است سرود حماسه را تقویم سرگذشت زمین است این دیار دیدار کرده سیر و صعود حماسه را

عقاب حادثه
لگام دشت در چنگ سکوتی وحشت آور بود عقاب حادثه، سردر کمین یک کبوتر بود صدای زوزهی پائیز و غربت بود؟ نه، انگار صدای آشنای هق هق یک اسب دیگر بود