The current route :
در جواب مانا باشید چه بگوییم
عضوگیری موساد در شبکههای اجتماعی
محمدحسین خاتونآبادی خوشنویس و شیخالاسلام اصفهان در اوایل سده دوازدهم هجری
محمد حسام هروی خوشنویس مکتب بایسنقری در سدۀ نهم هجری
ترور اطلاعاتی در قالب گفتوگوی صمیمانه
آیا زمان پیامبر (ص) و اهل بیت علیهم السلام گشت ارشاد یا جریمه وجود داشت؟
فایده دوری از تعلقات دنیایی در زندگی
بیمه خسارت برق: سپر حفاظتی برای وسایل برقی خانگی شما
در جواب تسلیت چه بگوییم
چگونه در چالش پراپ کریپتو SDF قبول شویم؟ راهنمای جامع برای تریدرها در 2025
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
بنی کلب و یاری سفیانی
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نحوه خواندن نماز امام سجاد(ع) برای گرفتن حاجت
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان

برگشتهام از کربلا
منکه برگشتهام از کرب و بلا هست در صحن دلم روضه به پا منکه بی یار و حبیب آمدهام به مدینه چه غریب آمدهام دیدهام داغ همه همسفران

برج بردباری
کجاست آخرین روز و شب شماری ما؟ چقدر طول کشیده است بی قراری ما دگر تحمل درد فراق ممکن نیست کجاست مرهم این زخم، زخم کاری ما؟ اگر چه زلزله یأس میوزد، اما

برای امام حسین
دیرگاهیست که اوضاع حیات آرام است! باد نسیان زده آن سوی فرات آرام است! دیرگاهیست که احوال زمین بد نشده است گویی از خواب زمین قافلهای رد نشده است قرن تن داده به دمسردی خاموشیها آسمان گم شده در گردِ فراموشیها

بانوی انتظار
بر صفحههای خالی تقویم : سارها (یعنی دوباره شکل گرفته بهارها) از صخرههای روشن، از شانههای ماه وقتی که آمدند فرود آبشارها

بانو...مباد
بانوترین! مبادا که تنها گذاریام در ازدحام شهر به خود واگذاریام جاری است جای پای حضورت، ولی مباد چشم انتظار مژدۀ شنها گذاریام میترسم از تزاحم بتهای ناگزیر

بال خیمه
پردۀ خیمه را نزن بالا... من برای رباب میترسم لرزه بر کائنات افتاده، من از این اضطراب میترسم من چهام میشود خداوندا... زانوانم چرا چنین سستاند من دل شیر داشتم حالا، از سوال از جواب میترسم

باغ، سرمست و رها سرو و صنوبر در باد
باغ، سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناور در باد ای خوشا رقص جنون، هلهله درآتش و خون پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد

باغ دامن
چنان خون میچکد از رنگ و روی دامن بانو! که گل شرمش میآید از گل پیراهنت بانو!
بگو بر چهرهات خون کدامین لاله پاشیده؟ چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟ نگو خون گریههای عاشوراست...میدانم،

باران در باد
میدود اسبی با یال پریشان در باد پشت زین خشم دگر داد توفان در باد مرد اگر داد زند صاعقه آسا اینک از تب حنجرهاش سوز میدان در باد تیغ اگر در کف این کوه نباشد اینک

باد
باد ته ماندهی لبخندها را جارو میزند و ترک میپاشد بر بستر لبهایی که تا خدا امتداد دارند فصل بارش کلاغهاست و عنکبوتهایی که پروانهها را