0
The current route :
شناسنامه برای پلهای مناطق جنگی! ادبیات دفاع مقدس

شناسنامه برای پلهای مناطق جنگی!

صدای در زدنش را شناختم. دویدم از پله ها پایین رفتم و در را باز کردم. خودش بود. آمد تو، سلام کرد و همان جا روی پله ها نشست. گفت که دنبال چند نفر از منافقین هستند. مخفی گاهشان چند کوچه بالاتر است و برای...
روزها جلسه، شبها حمله ادبیات دفاع مقدس

روزها جلسه، شبها حمله

جلسه ی فرماندهان در قرارگاه تیپ برگزار شده بود. همه آمده بودند جز آقا ولی. سابقه نداشت آقا ولی بدقولی کند و یا تأخیر داشته باشد. جلسه هم که بدون حضور ایشان برگزار نمی شد. وقتی پرس و جو کردیم، آقا ولی را...
احداث چهار جاده در یک نیمه شب! ادبیات دفاع مقدس

احداث چهار جاده در یک نیمه شب!

دست راست کاوه مجروح شده بود. آمده بود ملاقات آیت الله خامنه ای که آن موقع رئیس جمهور بودند. وقتی که آقا او را دیدند، خیلی گرم با او معانقه و روبوسی کردند. حدود نیم ساعت با هم بودند.
شب تا صبح سنگر می کندند ادبیات دفاع مقدس

شب تا صبح سنگر می کندند

امام فرمان جهاد سازندگی دادند و محمد هم به ما فرمان داد که باید حرف امام را اطاعت و برای جهادسازندگی اقدام کنیم. اول به بافت رفتیم و بعد به روستای رابُر. شدیم مؤسس جهادسازندگی رابُر. چند دانشجوی تهرانی...
کیلومتری می خوابید! ادبیات دفاع مقدس

کیلومتری می خوابید!

نیروها را برای عملیات از اردوگاه خارج کرده بودند. ما تازه از آموزش آمده بودیم، به همین خاطر قرار نبود که در عملیات شرکت کنیم. فقط می بایست در حالت آماده باش به سر ببریم.
سه بار خوابش برد تا... ادبیات دفاع مقدس

سه بار خوابش برد تا...

آقا مهدی گفته بود. باید کانالی کنده می شد. بعد آب می انداختند توش که جلوی تانکها را بگیرند. سه روز از عملیات خیبر می گذشت. آقا مهدی یک لحظه آرام و قرار نداشت. شب و روز به خطوط مختلف سر می کشید و نیروها...
سرش روی نقشه افتاد! ادبیات دفاع مقدس

سرش روی نقشه افتاد!

در عملیات خیبر چنان فشار روی ایشان بود که برادر صفوی کاملاً در جریانند. مأموریت خیلی سنگینی به ایشان واگذار شده بود و واقعاً هم کارهای سنگین را می پذیرفت و اصلاً از کارهای سنگین هیچ ابایی نداشت اما چنان...
همه جا بود و هیچ جا نبود! ادبیات دفاع مقدس

همه جا بود و هیچ جا نبود!

بچه ها در این سرزمین جادویی هور عملیات بزرگ انجام دادند؛ خیبر و بدر. پس از بدر عده ای در آنجا ماندند. سنگر انفرادی داشتند؛ ولی روی تلّی از نی و آب و گل. چند تکه چوب یا یونولیت را به هم بسته و سنگر درست...
آچار فرانسه ادبیات دفاع مقدس

آچار فرانسه

پس از اعزام سیدحسن به جبهه های نبرد حق بر باطل، جای خالی او در مسجد محل مشهود بود. در مسجد که بود شب و روز نمی شناخت، هم مدیریت می کرد و هم کارهای اجرایی انجام می داد. مسئول کتابخانه مسجد بود. اگر کار...
احداث پل لوله ای ادبیات دفاع مقدس

احداث پل لوله ای

به فلکه ی چهار شیر اهواز که رسیدند، به سمت جاده ی ماهشهر پیچیدند و خود را به پایگاه منتظران شهادت رساندن. این محل که ابتدا به « گلف» معروف بود، تنها مکانی بود که سپاه در روزهای اول جنگ نیروهای داوطلب را