The current route :
سعدی شیرازی
برآمد باد صبح و بوي نوروز
برآمد باد صبح و بوي نوروز شاعر : سعدي به کام دوستان و بخت پيروز برآمد باد صبح و بوي نوروز همايون بادت اين روز و همه روز مبارک بادت اين سال و همه سال دگر منقل منه آتش...
سعدی شیرازی
بزرگ دولت آن کز درش تو آيي باز
بزرگ دولت آن کز درش تو آيي باز شاعر : سعدي بيا بيا که به خير آمدي کجايي باز بزرگ دولت آن کز درش تو آيي باز چرا نمودي و ديگر نمينمايي باز رخي کز او متصور نميشود آرام...
سعدی شیرازی
متقلب درون جامه ناز
متقلب درون جامه ناز شاعر : سعدي چه خبر دارد از شبان دراز متقلب درون جامه ناز تا هم اول نميکند آغاز عاقل انجام عشق ميبيند چه توان کرد با دو ديده باز جهد کردم که...
سعدی شیرازی
اي به خلق از جهانيان ممتاز
اي به خلق از جهانيان ممتاز شاعر : سعدي چشم خلقي به روي خوب تو باز اي به خلق از جهانيان ممتاز که تحمل کنندش اين همه ناز لازمست آن که دارد اين همه لطف مرغ جان رميده...
سعدی شیرازی
ما در اين شهر غريبيم و در اين ملک فقير
ما در اين شهر غريبيم و در اين ملک فقير شاعر : سعدي به کمند تو گرفتار و به دام تو اسير ما در اين شهر غريبيم و در اين ملک فقير از سر زلف تو در پاي دل ما زنجير در آفاق گشادست...
سعدی شیرازی
فتنهام بر زلف و بالاي تو اي بدر منير
فتنهام بر زلف و بالاي تو اي بدر منير شاعر : سعدي قامتست آن يا قيامت عنبرست آن يا عبير فتنهام بر زلف و بالاي تو اي بدر منير شخصم از پاي اندرآمد دستگيرا دستگير گم شدم...
سعدی شیرازی
دل برگرفتي از برم اي دوست دست گير
دل برگرفتي از برم اي دوست دست گير شاعر : سعدي کز دست ميرود سرم اي دوست دست گير دل برگرفتي از برم اي دوست دست گير هر روز ناتوان ترم اي دوست دست گير شرطست دستگيري درمندگان...
سعدی شیرازی
اي پسر دلربا وي قمر دلپذير
اي پسر دلربا وي قمر دلپذير شاعر : سعدي از همه باشد گريز وز تو نباشد گزير اي پسر دلربا وي قمر دلپذير جاي تصور نماند ديگرم اندر ضمير تا تو مصور شدي در دل يکتاي من چون...
سعدی شیرازی
از همه باشد به حقيقت گزير
از همه باشد به حقيقت گزير شاعر : سعدي وز تو نباشد که نداري نظير از همه باشد به حقيقت گزير دعوت منعم نبود بي فقير مشرب شيرين نبود بي زحام آن نفسست از دهنت يا عبير ...
سعدی شیرازی
آن کيست که ميرود به نخجير
آن کيست که ميرود به نخجير شاعر : سعدي پاي دل دوستان به زنجير آن کيست که ميرود به نخجير همسايه لعبتان کشمير همشيره جادوان بابل کز ديدن آن جوان شود پير اينست بهشت...