The current route :
سعدی شیرازی
در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست
در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست شاعر : سعدي از گل و لاله گزيرست و ز گلرويان نيست در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست هيچ کس نيست که مطلوب مرا جويان نيست دل گم...
سعدی شیرازی
در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست
در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست شاعر : سعدي زرق نفروشم و زهدي ننمايم کان نيست در من اين هست که صبرم ز نکورويان نيست گر تو را قوت اين هست مرا امکان نيست اي که منظور...
سعدی شیرازی
با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست
با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست شاعر : سعدي دستگاه صبر و پاياب شکيباييم نيست با فراقت چند سازم برگ تنهاييم نيست ترس تنهاييست ور نه بيم رسواييم نيست ترسم از تنهايي...
سعدی شیرازی
خبرت هست که بي روي تو آرامم نيست
خبرت هست که بي روي تو آرامم نيست شاعر : سعدي طاقت بار فراق اين همه ايامم نيست خبرت هست که بي روي تو آرامم نيست سر مويي به غلط در همه اندامم نيست خالي از ذکر تو عضوي چه...
سعدی شیرازی
هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست
هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست شاعر : سعدي پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نيست هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ...
سعدی شیرازی
جان ندارد هر که جانانيش نيست
جان ندارد هر که جانانيش نيست شاعر : سعدي تنگ عيشست آن که بستانيش نيست جان ندارد هر که جانانيش نيست صورتي دارد ولي جانيش نيست هر که را صورت نبندد سر عشق ضايع آن کشور...
سعدی شیرازی
اي که گفتي هيچ مشکل چون فراق يار نيست
اي که گفتي هيچ مشکل چون فراق يار نيست شاعر : سعدي گر اميد وصل باشد همچنان دشوار نيست اي که گفتي هيچ مشکل چون فراق يار نيست وين عجب کان وقت ميگريم که کس بيدار نيست خلق...
سعدی شیرازی
گر صبر دل از تو هست و گر نيست
گر صبر دل از تو هست و گر نيست شاعر : سعدي هم صبر که چاره دگر نيست گر صبر دل از تو هست و گر نيست زنهار مرو که ره به در نيست اي خواجه به کوي دلستانان انديشه عقل معتبر...
سعدی شیرازی
کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست
کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست شاعر : سعدي يا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نيست کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست که حرامست بر آن کش نظري طاهر نيست نه حلالست که ديدار...
سعدی شیرازی
درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست
درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست شاعر : سعدي گر دردمند عشق بنالد غريب نيست درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست پرواي قول ناصح و پند اديب نيست دانند عاقلان که مجانين عشق...