The current route :
شغل های که با آمدن هوش مصنوعی خلق شده یا خواهند شد
حکومت نامرئی بر ذهن، احساس و اقتصاد انسان
مهارت های ضروری برای والدین کلاس اولی ها
برای راه اندازی مرکز لیزر در تهران چه باید کرد؟
راهکارهای سرمایهگذاری مطمئن و حلال برای آینده خانوادهها
هنر دودآلود؛ آسیبشناسی ترویج سیگار در فیلمها و سریالهای ایرانی
سازگاری در زندگی مشترک: الگوگیری از سیره پیامبر(ص) در مدارای خانوادگی
تهدید خاموش در دل ارتباطات بیمرز
چرا با سردرد از خواب بیدار می شویم؟
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا - فصل 3؛ ماده 13 – شفافیت و ارائه اطلاعات به بهرهبرداران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چهار زن برگزیده عالم
گناهان حضرت یوسف در قرآن
پیش شماره شهر های استان گیلان
حمامی که تنها با یک شمع گرم می شد
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
نحوه خواندن نماز والدین
مهاجرت حیوانات
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟

درهای باغ گریه
دفترچههای گریه که هر شب گشوده است این بار با عطش سر مطلب گشوده است این فصلهای خیس که سرشار از دعاست مانند سجدههای شما لب گشوده است

در غروبی نفسگیر
پیش چشمم تو را سر بریدند دستهایم ولی بی رمق بود بر زبانم در آن لحظه جاری قل اعوذ برب الفلق بود

دختر تنهای خدا، بر زمین
ای فلق عصمت وخورشید شرم ای دل خورشید، ز روی تو گرم عصمت تو حافظ ناموس دهر نازکش خنده تو، جان قهر چهره صبح، از تو صفا یافته

دامن خیمه به بالا بزن...
گرچه تا غارت این باغ نمانده است بسی بوی گل میرسد از خیمه خاموش کسی چه شکوهی است در این خیمه که صد قافله دل مینوازند به امید رسیدن جرسی

داغ بی کسی
زمین تشنه و تن پوش تیره و تنها تو هزار قافله...در اوج بی کسیها تو پرنده... سنگ... دختان به سینه میکوبند دوباره دستهای از کوچه رد شد اما تو...

داغ آلاله
آن روز که دشمن آب را بر او بست از غصه دلِ فرشتهها سخت شکست عباس کنارِ علقمه مشک به دوش با زمزمهی آب به دریا پیوست

دار
دنیا، به دور شهر تو دیوار بسته است هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است کی عید میسرد که تکانی دهم به خویش؟ هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است

خیمۀ غم
مثل ابر سپیدی رسیدم، شد سراسیمه با دیدن من آسمان سرخ شد تا سکینه، آمد و دید گلگون تن من چشم من بسته و زخم ها باز، کم نگاهم کن ای دختر ناز! دیگر آن لحظه افتادم از پا، دست انداخت بر گردن من

خيمههاي سوخته
ماند خاکستر بجا از خيمههاي سوخته سبز شد بانگ عزا از خيمههاي سوخته ميرود تا آسمان همراه بانگ يا حسين شعله شور و نوا از خيمههاي سوخته

خیمه و دشت
خیمه در دست باد می چرخید دشت آرام نی لبک میزد دو کبوتر برای یک پرواز دلشان عاشقانه لک میزد