The current route :
انگشتر در آیینه فقه و فرهنگ تشیع: بررسی احکام، تاریخ و نمادها
کودک از چه سنی آمادگی تنها ماندن در خانه را دارد؟
شغل های که با آمدن هوش مصنوعی خلق شده یا خواهند شد
حکومت نامرئی بر ذهن، احساس و اقتصاد انسان
مهارت های ضروری برای والدین کلاس اولی ها
برای راه اندازی مرکز لیزر در تهران چه باید کرد؟
راهکارهای سرمایهگذاری مطمئن و حلال برای آینده خانوادهها
هنر دودآلود؛ آسیبشناسی ترویج سیگار در فیلمها و سریالهای ایرانی
سازگاری در زندگی مشترک: الگوگیری از سیره پیامبر(ص) در مدارای خانوادگی
تهدید خاموش در دل ارتباطات بیمرز
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چهار زن برگزیده عالم
گناهان حضرت یوسف در قرآن
پیش شماره شهر های استان گیلان
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
نحوه خواندن نماز والدین
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
مهاجرت حیوانات

ستارهی تشنه لب
دستهای عشق و غیرت میچکید از دوش ماه همچو اشک مشک زخمی مانده در آغوش ماه ماه در دامان خورشید ولایت خفته است میچکد آب و عطش از دیدهی خاموش ماه

سایه بان دشت
پیچیده است عطر حضورت میان دشت وقتی وزید سمت غزل، آسمان دشت هی پیچ و تاب خورده و خود را نشانده است در امتداد صبر زمین، ناگهان دشت

سایهی همایون
تویی که غلغله افکنده در جهان، خونت هزار بادیه لیلا شده ست مجنونت تو، عاشقانهترین خلقت خداوندی چگونه دست عبارت رسد به مضمونت

سایههای سیاه
تو آفتابی و روزی قیام خواهی کرد غروبهای زمین را تمام خواهی کرد روبهای زمین را که رنگ خون دارند غروبها زمین، خسته و عزا دارند

زمین درهفت نوبت
زمین در هفت نوبت بی قراری آسمان خویش را گم کرد مدار مانده در دهلیز هستی کهکشان خویش را گم کرد دلش میخواست پا برشانههای شرجی خورشید بگذارد
ولی هنگام بالا رفتن از شب، نردبان خویش را گم کرد

زمستان سرد
خستهای از خنجر سکوت و فریب، زیر باران درد میمانم ای سراب سیاه سلطهی ظلم، مثل یاران درد میمانم حرمت عشق را نمیفهمند غاصبان ولایت خورشید آب را بسته اند قوم سراب غریبان درد میمانم

زلال عطش
آن طرف تپیده است کبوتر در خون غنچۀ سرخ لبانش شده پر پر در خون تیغ سنگین ستم، آن شب دلگیر چه کرد با تو آیینهترین دست مکرر در خون

زخمیترین فریاد
جا مانده از خورشیدهای آتشین در باد یک آفتاب تشنه یک زخمیترین فریاد اردیبهشتی بود سرشار از حسین عشق پیچید در آهش عطشهای تب مرداد

روای محرم
نکند باد بیاید سر نی خم بشود و از این باغچه یک شاخۀ گل کم بشود نکند ابر بخواهد همۀ بغضش را در غزل خوانی یک گریۀ نم نم بشود

رسول زخم
مدینه، کربلا را میشناسد صدای آشنا را می شناسد مدینه مثل کوفه بی وفا نیست مدینه مثل شام پر جفا نیست