0
The current route :
اسماعيل داستان

اسماعيل

... اينكه سبك رئاليسم را در داستان نويسي امروز، بايد منسوخ شده تلقي كنيم، (به گواهِ آثارِ درخشاني كه هنوز در بسياري از كشورها، در اين زمينه خلق ميشود) نميتواند نظريه چندان درستي باشد. ظرفيتهاي اين شيوه...
باربی (داستان) داستان

باربی (داستان)

با احتیاط ماشین ها را رد کرد. از جدول گذشت. به طرف پیاده‌رو به مغازه نزدیک شد. ویترین را نگاه کرد. عروسک سیاهه چشمای سفیدش زیر نور مغازه برق می‌زد. عروسک قهوه‌ای زبانش را بیرون آورده بود. عروسک بچه پوشک...
دعاي مورچه داستان

دعاي مورچه

در زمان حضرت سليمان ـ عليه السّلام ـ ، بر اثر نيامدن باران، قحطي شديدي به وجود آمد، به ناچار مردم به حضور حضرت سليمان آمده و از قحطي شكايت كردند و در خواست نمودند تا حضرت سليمان براي طلب باران، نماز «استسقاء»...
سگ در حق من دعا كرد داستان

سگ در حق من دعا كرد

يكي از علماي رباني قرن دوازدهم مرحوم آيت الله سيد محمد باقر شفتي رشتي معروف به «حجت الاسلام شفتي» است كه از مجتهدين برازنده و پرهيزكار بود او به سال 1175 هـ .ق در جزيرة طارم گيلان ديده به جهان گشود و به...
کتاب مخفي داستان

کتاب مخفي

ـ ما که چيز زيادي نمي خواهيم .يک مداد و يک دفتر . ـ نه ابوترابي .قانون قانون است . تجميع افراد ممنوع !صف ممنوع .(1) ـ من قول مي دهم افراد بي سواد را يکي يکي درس بدهم . ـ اصرار نکن ابوترابي !سيد الرئيس(2)ممنوع...
آبگير کوچک داستان

آبگير کوچک

صبح که بيدار شد ،هنوز باران مي باريد .موج هاي بلند با شن ريزه هاي سياه هوهو مي کردند و خودشان را به سنگ هاي ساحل مي کوبيدند . مادر گفت :«دريا ديوانه شده .ديشب نگذاشت ،چشم روي هم بگذاريم . حالا هم آرام...
خبر خوب داستان

خبر خوب

همين که از پيچ يک کوچه رد شدم ، او را ديدم .با عجله به سويم آمد . ـ سلام ابوهاشم . با او دست دادم و حالش را پرسيدم :گفت :«با آقا حرف زدي ؟ » گفتم :«هنوز که نه ، دنبال فرصت مناسبي مي گردم » خيلي...
پاره آجر داستان

پاره آجر

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان كم رفت و آمدي مي‌گذشت. ‏ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان، يك پسر بچه پاره آجري به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به...
نامه‌اي از آن دنيا داستان

نامه‌اي از آن دنيا

‏روزي مردي به سفر مي‌رود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه مي‌شود که آن هتل به کامپيوتر مجهز است. تصميم مي‌گيرد به همسرش ايميل بزند. نامه را مي‌نويسد، اما در تايپ آدرس دچار اشتباه مي‌شود و بدون اينکه متوجه...
آن يك نفر! داستان

آن يك نفر!

در يک غروب زمستاني شيوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردي را ديد که زخمي روي زمين افتاده بود و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ايستاده بودند. شيوانا به جمعيت نزديک شد و...