The current route :
آیا هوش مصنوعی در هر بار چت کردن آب مصرف می کند؟
وقف، بیداری و جهاد؛ میراث ماندگار تمدن اسلامی و جبهه مقاومت
در تشییع جنازه چه بگوییم
وقف و افق آینده؛ راهبرد اسلامی برای توسعه پایدار و پیشرفت تمدنی
وقف و سنت نبوی؛ نسخه جاودانه اسلام برای مهرورزی و عدالت اجتماعی
زمان مناسب بیدار کردن نوزاد برای شیر خوردن
هر آنچه درباره کوچک ترین کشور جهان باید بدانید
چرا برخی نوزادان در شیر خوردن مشکل دارند؟
عجیب ترین حیوانات ایران و جهان
آمنه و حلیمه: دو مادر، یک فرشته — ایام شیردهیِ نوزادِ مکه
نحوه خواندن نماز والدین
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
طریقه خواندن نماز حضرت رسول(ص) برای طلب حاجت
خسوف و كسوف در زمان غیرطبیعی
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
پیش شماره شهر های استان گیلان

توت فرنگی های روی دیوار
شنيدهام. خوب هم كتك خورده بودند. هشت نفرشان را هم بازداشت كرده بودند. بعد بچهها خيابان را آنقدر بسته بودند تا آنها را آزاد كرده بودند.
ـ ...دانشجويي دانشگاههاي تهران، ضمن ابراز انزجار از هتك حرمت عتبات...

مدير مدرسه
از درکه وارد شدم سيگارم دستم بود زورم آمد سلام کنم .همين طوری دنگم گرفته بود قد باشم . رييس فرهنگ که اجازه نشستن داد ، نگاهش لحظه ای روی دستم مکث کرد و بعد چيزی را که می نوشت ، تمام کرد ومی خواست متوجه...

شوهرم
خوب من چه ميتوانستم بكنم؟ شوهرم حاضر نبود مرا با بچه نگهدارد. بچه كه مال خودش نبود. مال شوهر قبليام بود، كه طلاقم داده بود، و حاضر هم نشده بود بچه را بگيرد. اگر كس ديگري جاي من بود چه مي كرد؟ خوب منهم...

خانه خدا
بار دهم است كه اسكناس كريم را چسب ميزنم. حوصله ندارم. يك هفته است كه حوصله ندارم. كاش هيچوقت گوشي نداشتيم كه خبري اين چنيني را بدهند. كريم بيخبر از حالم، جلويم ايستاده. در روز چند بار ميرود خريد نان...

مال مردم
آخر به تو هم ميگن دختر؟ دلمان خوش است دختر بزرگ كردهايم. اي خاك بر سرمان با اين دختري كه بزرگكردهايم. دخترهاي مردم شاگرد اول ميشوند. عكسشان را توي روزنامه چاپ ميكنند. ننههايشان...

دست هایی پر از نرگس
شبي مرد، خواب عجيبي ديد. ديد كه دستهايش از بدنش جدا شده.آنها مثل يك موجود زنده عمل ميكردند و خودشان تصميم ميگرفتند. دستها تندتند حركت ميكردند. بالا و پايين ميرفتند، حركتهاي عجيب و غريبي انجام ميدادند....

خوابنما
جیران چراغ گردسوز را خاموش كرد. خلخالها را از پا بیرون آورد و خود را بر بستر خواب رها كرد. صدای جیرجیركها از پنجره، به اتاق میریخت.گمان كرد جیرجیركها برای جفتشان آواز سر دادهاند. به این فكر كرد كه چگونه...

فتح خون (روایت محرم)-2
اینك زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته كه غروب كند . دیگر تا آن نبأ عظیم ، اندك فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند . فرات تشنه است و بیابان از فرات...

پدر ، عشق و پسر
انگار چنین مقدر شده است که من هر روز مقابل تو بنشینم و بخشی از آن حکایت جانسوز را برای خودم تداعی و برای تو روایت کنم.تدبیر من از ابتدا این بود,اما اگر تقدیر خداوند همراهی نمی کرد,به یقین چنین چیزی ممکن...

فتح خون (روایت محرم)-1
در سنه چهل و نهم هجرت ،هنگام شهادت امام حسن مجتبی ،دیگر رویای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا ، یعنی كرسی خلافت انسان كامل ، اریكه ای بود كه بوزینگان بر آن بالا و پایین می رفتند...