The current route :
نفوذ با حربه دلسوزی برای مردم
محمود فرشچیان: از اصفهان تا جاودانگی؛ روایت زندگی، هنر و میراث ماندگار استاد نگارگری ایران
عبدالحق شیرازی معروف به امانت خان طغرانویس و خوشنویس سده یازدهم هجری
سفر به تاریکی: دوازده گام سقوط با لقمهی حرام
سفیدی و شفافیت پوست با گلیسیرین
میرزا اسدالله شیرازی خوشنویس و نستعلیقنویس زبردست دوره قاجار
محمود ابن اسحاق شهابی خوشنویس و نستعلیقنویس مهم هرات
پوستر مصباح الهدی به خط ثلث و شکسته
پوستر یا علی بن حسین به خط شکسته
پوستر السلام علی الحسینِ المظلومِ الشهِید به خط شکسته
متن کامل زیارتنامه امام رضا علیه السلام + صوت و ترجمه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز امام رضا(ع) برای طلب حاجت
حافظ و یک غزل ناب پزشکی
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟

وقايع نگاري هري پاتر
جي، کي،رولينگ، نويسنده انگليسي هري پاتر، در سال 1965 م متولد شد.زندگي او طي اين 45 سال، دستخوش اتفاقات بسياري شده است.شخصيت اصلي داستان رولينگ، هري، نيز چنان که از جمله هاي مختلف داستان مي توان استنتاج...

خدمت بزرگ لذت الدوله ناصرالدين شاه
دكتر«محمد خان كيفري» از فرنگستان برگشته بود. آن زمان اواخر دوران سلطنت ناصرالدين شاه بود. مي گفتند دكتر از فاكولته طب پاريس فارغ التحصيل شده است.«لذت الدوله» سوگلي ناصرالدين شاه از درد كمر شكم رنج مي برد....

گم شده
لب هايم از شدت عطش خشكيده و ترك برداشته بودند. آن قدر خسته بودم كه پاهاي سنگينم را به زحمت بلند كرده و يك قدم جلوتر مي رفتم. گرسنگي هم امانم را بريده بود. باد هم چنان هوهو مي كرد و دانه هاي شن را به سر...

دوراهي
بي خوابي و فکر و خيال جعبه آرايش افتاده بود به جانم. مدام از اين دنده به آن دنده مي شدم، اما دريغ از يک دقيقه خواب! نشستم و پاهايم را تو شکمم جمع کردم. سرم را روي کاسه زانوهايم گذاشتم. چشم هايم را بستم...

بادکنک
عليرضا از روي صندلي پايين پريد و گفت: «همين جاست بابا، به خدا همين جاست، بيا ببين!»خودم را به بي اعتنايي زدم. بلند شدم شبکه تلويزيون را عوض کردم و دوباره سر جايم برگشتم. اما عليرضا دست بردار نبود «بيا...

نجات منجي
صداي خنده و همهمه کشتي را پر کرده بود.هر کس خاطره اي تعريف مي کرد و چيزي مي گفت. مرد جوان از خاطرات خريد و فروش ها و تجربياتش تعريف مي کرد. در فکرش به دنبال خاطره ديگري مي گشت که در خور جمع باشد. روزهاي...

پايان کار زمين
مردي که فرمانده سفينه خوانده مي شد، از پنجره بزرگ اتاقش به بيرون زل زده بود. پسر بچه اي جلو آمد و خواست با تکان دادن پاچه شلوار فرمانده، نظر او را به خود جلب کند. مرد از حال خود بيرون آمد. دست قوي خود...

کابوس در سال 2040
به شدت سرم درد مي کرد و بر روي زمين افتاده بودم. نمي دانستم که چه اتفاقي برايم افتاده است. تمام تلاش خود را کردم تا از زمين بلند شوم. در کنارم ميله اي آهني بود ميله را برداشتم و به سختي خودم را از زمين...

فریب شیطان
پیرمرد نشست و سرچشمهی پُر آب، تنی به آب زد. سر و صورت خود را شست، دلش را صفا داد و زیر سایهی درختی دراز کشید. بعد خوب نگاه کرد به آسمان و در فکر فرو رفت. «اگر این کاروانیان کمی بیشتر عجله کنند و این...

داستان کودکانه
در روزگاران قديم، در جايي در يک جنگل سرسبز و قشنگ، دختري شجاع به نام سارينا به همراه پدر پيرش، سرهاد در نزديکي روستايي به نام ادنا زندگي مي کردند. مادر سارينا ده سال پيش که سارينا فقط سه سال داشت، در اثر...