The current route :
اگر جنین تکان نخورد و حرکت نکرد چه کنیم؟
چه کار کنیم قبل از پریودی جوش نزنیم؟
چه کار کنیم مرغ عشق تخم بگذارد؟
از کربلا تا وحدت جهانی؛ راهبرد رهبر انقلاب برای پیوند امت اسلامی در اربعین حسینی
چه کنیم تا مرغ عشق آواز بخواند؟
چه کنیم عروس هلندی غذا بخورد؟
چه کار کنیم که طوطی برزیلی گاز نگیرد؟
درآمد تحلیلی بر جریانشناسی تاریخ معاصر ایران (2)
جاسوسی از طریق سایت کاریابی
شیخ محمد سبزواری نگارگر، رسّام و خوشنویس ایرانی در سده دهم هجری
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز امام علی(ع) برای گرفتن حاجت
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
زیارت اربعین نشانه هر مومن

خریدن لنین
وقتی پدربزرگ خبردار شد که من برای تحصیل راهی آمریکا شده ام، برایم یاداشت خداحافظی فرستاد. در این یاداشت نوشته بود: «ای خوک عوضی کاپیتالیست! پروازت خوش.

چیدمان حوادث و شخصیت ها در داستان
ساختار فیزیکی داستان ها بر دو گونه اند. اول ساختار بر اساس تکیه بر اوضاع و احوال کاراکتر (شخصیت) ها. دوم بر مبنای پیرنگ یا طرح و نقشه داستان.

ملاقات
من "جک اریکسون" هستم، دانشمند تازه کار سازمان مطالعات و تحقیقات علمی (O.S.I.R) در پنسلوانیای آمریکا. نام رئیس و استادم "جو" است. البته جو نام مستعار اوست؛

چهارشنبه
من. ناراضی نبودم فقط می گفتم اگر دو نفر کنار هم شاد نباشند با هم ماندنشان بی معنی است. یک روز بعد از این که این حرف ها را زدم، زنگ زد

خیالتان راحت
بهره گیری از داستان های تمثیلی و خیالی از ابزار مورد استفاده وعاظ برای تفهیم بهتر مطلبشان است. معمولاً این داستان ها مضامین طنزآمیز دارند

حصن ها به دست تو بگشاید
محمد ابن اسحاق گوید که چون سعید بعد از آن که از حدیبیه باز گردیده بود بقیت ماه ذوالحجه و محرم در مدینه مُقام کرد و در آخر ماه محرم سنه سبع به غزوه خیبر بیرون شد

حکایت انگشت و ماشه
چشم در چشم هم ایستاده اند. مرد نوک اسلحه را رو به لیلا گرفته و لیلا رو به سینه مرد.

سکوت سپید
برف ها آب شده اند و خیابان ها پر از گل و لای است. پایم در گودالی فرو می رود

داستان خورشيد
يکي بود يکي نبود، زيرگنبد کبود، غير از خدا هيچکس نبود. اسب هايي بودند که وقتي نعل تازه خوردند، آرزو کردند کاش بميرند و نتازند. ابرهايي بودند که دلشان مي خواست ببارند وقتي صداي گريه کودکانه اي از خيمه اي...

پليدتر از نجاست سگ
جام شربتش را ميان انگشتانش فشرد. چشمانش را تنگ کرد و گفت: وزير! مي خواهم پاسخي براي سئوالي که چند روزي است ذهنم را به خود مشغول کرده بيابي.
- عالي جناب! بفرماييد، من براي پيدا کردن پاسخ سئوال شما از...